کتاب «این‌جا بدون مرد» نوشته مونا زارع به همت نشر چشمه راهی کتاب‌فروشی‌ها شد.

این‌جا بدون مرد مونا زارع ب

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، ویروسی مرموز در حال منقرض کردن مردهاست و دنیا به دست زن‌ها افتاده است. میترا، آیدا و شیرین، زنانی هستند که هنوز مردی در زندگی‌شان باقی مانده است. آن‌ها سعی می‌کنند مردهای‌شان را مانند کالایی لوکس و ممنوعه مخفی کنند. مونا زارع طنزنویسی است که هم می‌تواند داستان را شیرین روایت کند و هم موقعیت‌های متناقضی بسازد که کلیشه‌های ذهنی را، به خصوص درباره‌ی زنان قلقلک دهد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
«اما اشکال خلقتِ بشر این است که مردها هیچ از این زبان سرشان نمی‌شود. ما زن‌ها با زبان بدن‌مان در حرف‌زدن صرفه‌جویی می‌کنیم، براز عشق می‌کنیم، غیبت می‌کنیم و حتی آشتی می‌کنیم.»

مونا زارع، نویسنده، طنزنویس و گرافیست، متولد سال 1369 در تهران است. از او پیشتر کتاب «چگونه با پدرت آشنا شدم؟!» در سال 1396 به چاپ رسید.

کتاب «این‌جا بدون مرد» نوشته مونا زارع، در 165 صفحه، به قیمت 74 هزار تومان، در قطع رقعی، جلد شومیز و از سوی نشر چشمه منتشر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...