کتاب «کاپیتالیسم» [Capitalism] تالیف پل بولز [Paul Bowles] با ترجمه شیرین سادات صفوی و توسط نشر نی منتشر شد.

کاپیتالیسم» [Capitalism]  پل بولز [Paul Bowles]

به گزارش کتاب نیوز، پل بولز، استاد اقتصاد در دانشگاه بریتیش کلمبیای شمالی است. و  دارای مدرک دکترای در رشته‌ی اقتصاد. او یک اقتصاددان سیاسی تحصیل کرده است با دامنه‌ی علایق و تحقیقات مختلف و گسترده و بیش از ۳۰ سال است که در مورد چین و آسیا تحقیق می‌کند. از او مقالات زیادی در مورد اقتصاد سیاسی استراتژی توسعه چین و رشد جهانی این کشور منتشر شده است. 

ناشر در معرفی این اثر او آورده است:

کاپیتالیسم دیرپاترین سیستم اقتصادی عصر امروز است. درپی فروپاشی اتحاد شوروی، «سرمایه» عرصه‌ای بی‌رقیب پیش روی خود دیده و در هر گوشه‌ی عالم به رنگ و سیمایی خاص درآمده است. پل بولز، استاد اقتصاد و مطالعات بین‌الملل در دانشگاه نوردرن بریتیش کلمبیا، در این کتاب نخست مؤلفه‌های ثابت کاپیتالیسم را همراه با سیر تحولات آن در بستر زمان و مکان تبیین می‌کند و بعد ضمن طرح پرسشی اساسی درباره‌ی «طبیعی‌بودن» و «منصفانه‌بودن» این سیستم اقتصادی، پاسخی تأمل‌برانگیز به مسئله‌ی کاپیتالیسم جهانی می‌دهد. تحلیل نویسنده درباره‌ی بحران‌های اقتصادی جهان امروز و ساختار پیچیده‌ی اقتصاد چین، حاوی نکات بسیار ارزنده‌ای است.

«کاپیتالیسم» تالیف پل بولز در 270 صفحه و قیمت 86 هزارتومان در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.

................ هر روز با کتاب ...............

معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...