تندیس "چارلز دیکنز" نویسنده سرشناس انگلیسی در منطقه کنت که سال‌ها در آنجا زندگی کرده بود، نصب می‌شود.

هر چند محققان آثار دیکنز معتقدند که او در زمان مرگ خود وصیت کرد که هیچ گونه یادمانی برای وی برپا نشود، با این حال مسئولان شهری اعلام کرده اند که مجسمه این نویسنده به زودی در منطقه کنت نصب می‌شود.

"جین چیتی" یکی از اعضای شورای شهر با اعلام این خبر گفت: «بنا به وصیت دیکنز و اصرار نوادگان وی مراسم یادبودی برای این نویسنده گرفته نمی‌شود ولی در این شورا تصویب شده است که به زودی تندیسی از این نویسنده در منطقه کنت نصب شود. چارلز دیکنز در هشت سالگی به همراه خانواده‌اش در اینجا ساکن بودند و سال‌ها در همین منطقه زندگی کردند و او نیز بهترین آثارش را در همین ناحیه خلق کرده است.»

اما "لیز دیکنز" یکی از نوادگان چارلز دیکنز در گفتگو با بی بی سی گفته است: من خودم از این اتفاق خیلی خوشحالم ولی سایر بستگان چندان موافق نیستند و در این باره تردید دارند.

به گزارش مهر به نقل از بی بی سی، "مالکولم اندروز" استاد دانشگاه کنت هم گفته است: «از وصیت نامه نویسنده کاملا پیداست که او مخالف برپایی چنین یادبودهایی بوده است. دیکنز نیازی به این چیزها ندارد چون او همیشه در ذهن مردم جای دارد.»

هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...