کتاب «هراس‌های ژنتیکی انسان» در معرفی انواع ترس‌های بیمارگونه و علایم و شیوه درمان آنها به بازار آمد.

هراس‌های ژنتیکی انسان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، هراس شدید یا بیمارگونه -که در روان‌شناسی به فوبیا شهرت دارد- نوعی بیمارگونه و پایدار از ترس در فرد است که باعث اختلال در زندگی روزمره می‌شود. بر خلاف ترس معمولی -که واکنشی زودگذر و طبیعی به یک عامل خطرناک خارجی است- هراس بیشتر ترس از قرارگرفتن در یک موقعیت خطرناک است؛ مانند ترس از پرواز یا ماشین‌سواری و در برخی موارد فرد هرگز در تماس با پدیده‌ای -که از آن می‌ترسد- نبوده است.

هراس‌زدگی، نوعی ترس نامعقول و شدید از یک موضوع، یک موقعیت یا یک شیء است؛ و در واقع با اینکه فرد می‌داند ترسش نامعقول است؛ ولی توانایی کنترل آن را ندارد؛ و اگر در معرض آنچه از آن هراس دارد، قرار بگیرد، موجی از اضطراب، ترس شدید و حتی وحشت‌زدگی بر او چیره می‌شود؛ و این تجربه چنان برایش ناخوشایند است که سعی می‌کند همیشه از آن مورد هراس‌آور دوری کند.

تاکنون بیش از هشتاد نوع هراس در انسان تشخیص داده شده که برخی بسیار نادرند؛ مانند ترس از سرخس، عدد 8 یا آبگرمکن دیواری؛ اما به‌طور کلی هراس‌زدگی‌ها را می‌توان به سه دسته کلی شامل هراس‌های ویژه مانند ترس از حیوانات، جمع‌هراسی و بازارهراسی تقسیم کرد.

همچنین هراس‌های خاص شامل ترس غیرمنطقی و نامعقول از یک موضوع یا موقعیت خاص است که ترس از حیوانات، هراس از عوامل طبیعی، هراس شدید از زخم، تزریق و خون، هراس موقعیتی و هراس‌های دیگر مانند ترس از مرگ و بیماری را شامل می‌شود.این هراس‌های ویژه شایع هستند و معمولا از دوران کودکی یا نوجوانی آغاز می‌شوند و حدود 50 درصد آنها هم ظرف مدت پنج سال خودبه‌خود برطرف می‌شوند.

روان‌درمانی کاربرد آگاهانه روش‌های بالینی و مواضع میان‌فردی است که از اصول روانشناسی نوین و کهن حاصل شده؛ و هدف آن کمک به درمان‌گیران و بیماران است که رفتارها، شناخت‌ها، هیجان‌ها و دیگر ویژگی‌های فردی خود را در جهت درمان مطلوب و تعادل روانشناختی تغییر دهند.

کتاب «هراس‌های ژنتیکی انسان» ضمن معرفی بیش از 80 نوع هراس متداول در انسان از جمله آگورافوبیا، بلندی‌هراسی، پروازهراسی، ترس از اجسام نوک‌تیز، هراس از زامبی، هراس از دکمه، ماهی‌هراسی و غیره به شیوه‌های روان‌درمانی و بررسی عوامل ایجاد هریک می‌پردازد.

این کتاب اخیرا به قلم گلعذار محمودزاده، سحر معصومی‌نیا، سیدمحمدرضا میرعمادی، مونا حبشی‌زاده و شاهین اسعدی در 5000 نسخه و بهای 130هزار تومان از سوی انتشارات عمیدی به بازار آمده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...