صد و شصتیمن سالگرد درگذشت ادگار آلن پو در دو مراسم ویژه با حضور 700 میهمان برگزار می‌شود.

به گزارش ایبنا به نقل از گاردین،
ادگار آلن پو نویسنده آمریکایی مبدع سبک کارآگاهی و رمان مدرن، مرگ گوتیک‌وار خودش را دراماتیک‌تر از هر یک از مرگ‌هایی که خود نویسنده آنها بود، رقم زد.

او صد و شصت سال پیش در سن 40 سالگی در حالی که در خیابان‌های بالتیمور سرگردان بود و لباس‌های فردی دیگر را پوشیده بود که برای خودش بسیار گشاد بود، بی‌هوش پیدا شد. این احتمال می‌رود که او کتک هم خورده باشد. او چهار روز بعد در 7 اکتبر 1849 در بیمارستان درگذشت بدون این که سخنی از این ماجرا برلب آورده باشد. آخرین کلمات او این بود :« خدایا به روح بیچاره من رحم کن».

باوجود این که او در آن زمان مشهورترین نویسنده آمریکایی بود، اما پسردایی‌اش برای مراسم تشییع جنازه او در دعوت دیگران کوتاهی کرد و او در حالی تشییع شد که حتی 10 نفر هم در این مراسم حضور نداشتند. کشیش هم مراسمی به جا نیاورد و مراسم تدفین او ظرف 3 دقیقه پایان یافت.

یکشنبه در مراسم صدو شصتمین سال درگذشت متاثرکننده او، قرار است در ساعت 11 و نیم صبح کالبدی که دقیقا به اندازه او ساخته شده، با کالسکه‌ای از خانه او در خیابان آمیتی بالتیمور تشییع شود و به جای یک مراسم ، دو مراسم با حضور 700 میهمان که برخی از آنها حتی از نقاط دوری چون ویتنام راهی بالتیمور می‌شوند، برگزار شود.

این مراسم بخشی از برنامه‌ای است که امسال به یاد دویستمین سال تولد او به نام «ادگار آلن پو» نام گرفته است. مراسم سال آلن‌پو که هم مراسمی ویژه برای تولد و هم مرگ او را در بر می‌گیرد در شهرهای مختلف آمریکا، شامل بالتیمور، ریچموند، فیلادلفیا، نیویورک و بوستون که هر یک به نوعی این نویسنده را متعلق به خود می‌دانند، برگزار می‌شود. این در حالی است که بالتیموری‌ها برای داشتن جسد او بیش از بقیه برخود می‌بالند.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...