«باغ غبار» نوشته اسماعیل یوردشاهیان منتشر شد.

باغ غبار اسماعیل یوردشاهیان

به گزارش کتاب نیوز، رمان ایرانی «باغ غبار» اثر اسماعیل یوردشاهیان توسط نشر مروارید منتشر شد.

اسماعیل یوردشاهیان شاعر و نویسنده؛ با اسم مستعار و هنری اورمیا، متولد 1334 ارومیه است. مجموعه شعر «در ويرانی صبح» و رمان «آنجا كه زاده شدم» از دیگر آثار اوست.

ناشر در معرفی این اثر یوردشاهایان آورده است:
در فرهنگ ایران، باغ مفهوم و جلوه‌ای از بهشت است در برابر کویر، خشکی و بی‌آبی که جهنم است. اما رمان «باغ غبار» داستان‌ باغی دیگر است. سرگذشت تک تک ماست. سرنوشتی که آن را زیسته‌ایم و خواهیم زیست...

در بخشی از این رمان می خوانیم:
ساعت نه وسی وپنج دقیقه صبح است که با فشار وتکان آرام دست مسافری که هم کوپه ام است، بیدار می شوم . هم سفرم بانوی نسبتا مسنی ست شبیه مادرم . نگاه مهربان دارد . با لبخند می گوید :
- ببخشید . بیدارتون کردم . گفته بودید می خواهید به این شهر برید .
چشمان خواب آلودم را به زحمت می گشایم . نور آفتاب صبحگاهی که از پنجره قطار می تابد ، به چشمانم می خورد . چشمانم را می بندم و با پشت دست می مالم . نگاهی به ساعتم می اندازم . بله ساعت نه وسی و پنج دقیقه صبح است . چیزی نزدیک به سیزده ساعت در راه بوده ایم . شامگاه روز گذشته بعداز سوار شدن به قطار ، ساعتی با هم کوپه ای هایم بخصوص بانوی مهربانی که روبرویم نشسته بود. صحبت کردم و بعد گرفتم و تمام شب را خوابیدم .تکانی به تن ودست وپای کرخت و خواب رفته ام می دهم . بلند می شوم و از پنجره نگاهی به بیرون که زمین خشک و خالی بدون هرگونه علف وگل و درخت وساختمان و رهگذر است ، می اندازم. می پرسم این جا کجاست ؟
هم سفرم همان بانوی مهربان می گوید:
- ایستگاه همون شهری که می خواید برید
- ایستگاه همان شهر ؟
بله قطار برای پیاده شدن مسافرها ایستاده .فکر می کنم شما تنها مسافر این شهر باشید که باید پیاده بشید. این جا آخر آن مسیری که قطار مجبور بود بیاید . از این به بعد ما به مسیر آرامش بر می گردیم.

باغ غبار در 194 صفحه رقعی و با قیمت 40 هزارتومان توسط نشر مروراید منتشر و در کتابفروشی ها در دسترس علاقمندان به داستانهای ایرانی است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...