پرماجرا و غیرقابل پیشبینی | الف


انسانِ امروزی با وجود وسعت راه‌های ارتباطی، کمتر مجال معاشرت و گفت‌وگوی نفس به نفس با انسانی دیگر را می‌یابد و گفتن و نوشتن در فضای مجازی مطلقا جای آن رضایت خاطری را نمی‌گیرد که حضور یک هم‌صحبت برایش به ارمغان می‌آورد. «کنام»ِ سعید کاویانپور هم بر همین مبنا و با حضور شخصیت‌هایی به تنگ‌آمده از تنهایی روایت می‌شود. آدم‌هایی که هر کدام با ظرافت‌های مخصوص به خود و در کنار خلقیات منحصر به فرد، دردهای مشترکی دارند. ساکنین آپارتمانی کهنه که به زودی قرار است تخریب و نوسازی شود، هم‌چون جزیره‌هایی دور از هم‌اند و هر کدام ساز خود را می‌زنند و راه خود را می‌روند.

کنام سعید کاویانپور

شاهین شخصیت اصلیِ رمان، در سفری چندروزه به تمام واحدهای این آپارتمان و هم‌صحبتی با ساکنین آن، به رمز و رازهای زندگی آن‌ها و زیر و بم‌های شخصیتی‌شان پی می‌برد. در خلال این رفت‌وآمدهاست که آن‌ها قصه‌های خود را برای او تعریف می‌کنند و طی همین گفت‌شنودهاست که او نیز به غور و تفکر در خودش می‌پردازد و به کشف‌وشهودی تازه می‌رسد. پژمان، که دوست، همسایه و شریکِ اوست، برای جلب رضایت اهالی ساختمان و رسیدن به نقطه‌ی مشترکی در موضوع ساخت‌وساز، شاهین را به خانه‌ی هر یک از آن‌ها می‌فرستد. این مسأله در قدم اول به نظر ساده و بی‌حاشیه می‌آید، اما هرچه پیش‌ می‌رود بر ابعاد و پیچیدگی آن افزوده می‌شود. شاهین مدام به درِ بسته می‌خورد. هرکدام از ساکنان این ساختمان، ویژگی خاص و جذابی دارند که به مخاطب انرژیِ همراهی و هم‌چنین همذات‌پنداری با راویِ داستان را می‌دهد.

اولین شخصیتی که شاهین در این بحران به کندوکاوِ او می‌پردازد، پژمان است. او با روحیه‌ی کاسبکارانه‌ و تملق‌گویی‌اش توانسته با دختر یک تاجر موفق ازدواج کند. گرچه همیشه لقبِ داماد سرخانه را با خود به دوش می‌کشد، اما ایده‌های بسیاری برای تلافیِ چنین تحقیرهایی دارد. شبکه‌ی روابط پنهان و زد و بندهای پژمان در جروبحث‌های او با همسرش مشخص می‌شود. به نوعی پژمان آن روی سکه‌ی خود را به نمایش می‌گذارد و شاهین را بر سر دوراهیِ تصمیم‌گیری برای ادامه‌ی شراکت و حتی رفاقت با او قرار می‌دهد.

زینب، همسر پژمان، در رقابتی که با سایر زنان ساختمان دارد شناخته می‌شود و صدای مشاجره‌های او با اهالی ساختمان مدام به گوش می‌رسد. با این حال زن دلسوز و مهربانی است و در دعوای میان پژمان و شاهین اغلب از دوستِ همسرش حمایت می‌کند. اهالی ساختمان هم با خلق‌وخوی عصبی و آتشین‌مزاجی که در پژمان می‌بینند، تندی‌های زینب را تاب می‌آورند و حتی برای او دل هم می‌سوزانند.

حاجی و خانواده‌اش هم سد بزرگی در برابر تفاهم ساکنین ساختمان برای نوسازی‌اند. خانواده‌ی او نیز به دنبال پیاده کردن نقشه‌ی ایده‌آل خود برای ساختمان جدید هستند. شاهین اگرچه از مجاب کردن آن‌ها نااُمید است، اما هر از گاهی در این سفرِ آپارتمانی، به آن‌ها سر می‌زند و بخشی تازه از زندگی پُر فراز و نشیب‌شان را رو ‌می‌کند.

وارتان، یکی دیگر از اهالی پُرماجرای این ساختمان است. پیرمرد تنهایی که هم تعمیرکار ماشین است، هم عکاس و هم روزنامه‌نگار. آدمی مشکوک که مدام با دوربین‌اش در حال عکاسی از زوایای مختلف واحدهای این ساختمان است و در خانه‌اش وسیله‌هایی کهنه و اسرارآمیز یافت می‌شود. او از گذشته‌ی افراد این ساختمان حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. به همین خاطر شاهین زیاد به سراغ او می‌رود تا درباره‌ی دیگران بیشتر بداند.

خانم عالمی و پسرش شروین از دیگر همسایه‌های شاهین هستند. شروین پسری سرکش و گستاخ است که شاهین اغلب در ارتباط با او دچار مشکل می‌شود، در عوض، خانم عالمی زنی دنیا دیده و باتدبیر است. او تنها کسی است که برای شاهین به معنای واقعی مادری می‌کند و سنگ صبور او می‌شود. شاهین معتقد است او در کنار متانت و پختگیِ کهن‌سالی‌اش، هنوز جذابیت و شور جوانی دارد، طوری که می‌توان تمامی دوره‌های زندگیِ یک زن کامل و ایده‌آل را در او دید. هرگاه شاهین از جنگ با اهالی خسته می‌شود به او پناه می‌برد و مانند مرشدِ خود به او نگاه می‌کند.

آذر (پس از شاهین) مهم‌ترین و کانونی‌ترین شخصیت داستان است. بیشتر اختلافات ساکنین آپارتمان حول محور او شکل می‌گیرد؛ چشم پژمان دنبال اوست، حاجی شیفته‌ی این دختر است، خانم عالمی روحیات او را می‌ستاید، زینب او را خودکامه و مغرور می‌بیند و به خون‌اش تشنه است، شروین می‌خواهد نظر او را به خود جلب کند، وارتان زن محبوبِ از دست‌رفته‌ی خود را در او می‌بیند و شاهین هم در جنگی با اوج و فرودِ بسیار در پی کشف اوست. هرچند که خلقیات عصیان‌گرانه‌ی آذر، همواره باعث فاصله گرفتن‌اش از جمع می‌شود. آذر مخالف اصلیِ این تخریب و نوسازی است و نمی‌تواند به راحتی از خانه‌ی رؤیاهای کودکی‌اش دست بکشد. در جدالی بی‌پایان شاهین و دیگران می‌خواهند او را به این کار راضی کنند. گرچه ماجراها پیچیده می‌شود و رشته‌ی کار از دست همه در می‌رود.

«کنام» اولین تجربه‌ی سعید کاویانپور در عرصه‌ی رمان‌نویسی است که در کنار فضای پُرماجرا و پُر نقش و نگاری که در پس‌زمینه دارد، شخصیت‌هایی را ترسیم می‌کند که ملموس و البته پیش‌بینی‌ناپذیرند. شخصیت‌هایی که طیف‌هایی رنگارنگ دارند و از پیچیدگیِ انسان امروزی حکایت می‌کنند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...