کتاب "اقبال و 10 چهره دیگر" (نوشته محمد بقایی ماکان) به زبان آلمانی برگردانده شد.

این کتاب ابتدا توسط "اقبال آکادمی" پاکستان - یکی از معتبرترین مراکز اقبال شناسی - به فارسی منتشر شد و در حال حاضر ترجمه آن به انگلیسی و اردو در دست تهیه است.

محمد بقایی (ماکان) - پژوهشگر ادبی - در "اقبال و 10 چهره دیگر" به مقایسه آرای اقبال لاهوری و اندیشمندانی چون هومر، مولوی، هرمان هسه، منصور حلاج، سهروردی، نیچه، سنایی، محمود شبستری، احمد کسروی و آنه ماری شیمل پرداخته است.

این کتاب اخیرا به وسیله "علی رهبر" مدیر مرکز ایران‌شناسی در شهر کلن به آلمانی ترجمه شده و هم اینک مراحل اولیه انتشار را می‌گذراند. "اقبال و 10 چهره دیگر" سال گذشته نیز برای نخستین بار از سوی نشر "حکایتی دیگر" در ایران به کتابفروشی‌ها آمد.

محمد بقایی درباره این کتاب گفت: «من طی سال‌های طولانی کار و تحقیق روی آثار اقبال لاهوری و نیز ترجمه آثار برخی متفکران چون هومر و هرمان هسه و تصحیح دیوان‌های مولانا، محمود شبستری و سنایی به این نتیجه رسیدم که نزد تمام این اندیشمندان، رگه‌های مشترک فکری با اقبال وجود دارد.»

وی افزود: «اقبال اندیشمندی بود که مطالعات زیادی در زمینه فرهنگ و ادبیات غرب داشت و از این رو از آثار بزرگان آن تاثیر فراوان گرفته است. من در این کتاب علاوه بر ترسیم نظریات اقبال و این 10 شخصیت برجسته به یک مقایسه تطبیقی نیز پرداخته‌ام.»
 

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...