گنج در ویرانه است | شرق

عنایت‌الله شهرانی، در پیشگفتار کتاب درباره انتقال و نزدیکی ضرب‌المثل‌ها در میان مللِ هم‌زبان -که در بنیان‌های فرهنگی نیز شباهت‌های عمده‌ای دارند، نوشته است: «انتقال ضرب‌المثل‌ها از شخص به شخص، از خانواده به خانواده، از قریه به قریه، از ناحیه به ناحیه، از قوم به قوم، از لهجه به لهجه، از زبان به زبان و از قاره به قاره دیگر نتیجه آن است که در یک زمان واحد و چه در طول زمان تاریخ یک مطلب در انواع ضرب‌المثل‌های دور یا نزدیک به همدیگر چندین شکل، به چندین لهجه و چندین زبان یافت می‌شود. مثلا در زبان‌های چترالی و پنجابی و نیز در نزد مردم ایران چنان ضرب‌المثل‌ها شنیده می‌شود که با ضرب‌المثل‌های افغانستان نزدیکی نسبی یا مطلق دارد و این حالت هنگام مطالعه فرهنگ عامیانه مناطق مختلف جهان به همین گونه مشاهده می‌شود».

نگاهی به ضرب‌المثل‌های دری افغانستان | ابوالفضل رجبی عنایت‌الله شهرانی،

کتاب «ضرب‌المثل‌های دری افغانستان» دروازه ورود به دنیایی است که ما ایرانیان با آن غریبه نیستیم؛ دنیایی که بر بستر زبان فارسی شکل گرفته و به همین سبب است که مراودات فرهنگی و ادبی بین دو کشور ناگسستنی و جدای از مرزبندی‌های سیاسی و قومی است. نشانش همین کتاب «ضرب‌المثل‌های دری افغانستان» است که در ایران توسط بنیاد موقوفات دکتر افشار به چاپ رسیده و اکنون بعد از مدت‌زمانی تجدید چاپ شده که از هر حیث قابل توجه و تقدیر است. دکتر افشار، در سال 1381 به چاپ این کتاب در ایران همت گمارد و بنا بر همان رویه تا امروز چندین کتاب که به افغانستان مربوط است، توسط بنیاد موقوفات افشار، منتشر شده است. عنایت‌الله شهرانی، سال‌های سال به گردآوری امثال و حکم دری، همت داشته است و حاصل آن چندین کتاب و مقاله در این زمینه است که کمتر قدر دیده‌اند. کتاب پیش‌رو که در ابتدا قرار بوده به ضرب‌المثل‌ها و «مثل‌های تاجیکی که مختص ولایت بدخشان» بپردازد، با کمک و همیاری اهل فرهنگ و ادب، گستردگی بیشتری می‌یابد، تا جایی که توانسته است به امثال و حکم محکمی برای فارسی‌زبانان «از تاجیکستان تا ایران» بدل شود. عنایت‌الله شهرانی، به‌ شمار دقیق 8594 ضرب‌المثل دری را از منابع مختلف ضبط کرده است و برای بسیاری از آنها مثل‌هایی از اشعار شعرا و نثر نویسندگان آورده است که از حیث تعداد ارجاع، مولانا، سعدی و بیدل نسبت به دیگران، بیشتر محل توجه بوده‌اند.

شهرانی، در کار ارجاع دقیق و علمی به منابع مورد استفاده‌اش و ضبط درست کلمات، اشعار و مثل‌ها نتوانسته است آن‌چنان که باید عمل کند؛ اما برای علت ناتوانی در انجام این کار دلیلی می‌آورد که بار دیگر سختی دوچندان زیست یک محقق و ادیب را در جغرافیای خاورمیانه یادآور می‌شود. او در پیشگفتار کتاب می‌نویسد: «یادداشت‌های من درباره کتب و اخبار و مجلاتی که از آنها در کتاب ضرب‌المثل‌ها استفاده کرده بودم، در کابل موجود و به یک صندوق نگهداری شده بود؛ ولی به اثر خانه تلاشی‌ها و مشکلات سیاسی همه معدوم شده‌اند ورنه هرچند ضرب‌المثلی را که از کتب گرفته بودم، به‌ صورت دقیق در مقابل هر‌یک ضرب‌المثلی نشانی می‌کردم». به همین خاطر است که ایشان بر اساس «تخمین قوی» سعی کرده «حقیقت» را گرد آورد و بایسته است که این تلاش‌های فردی که در نبود سنت حکم‌نویسی جمعی -را که در دیگر کشورها متداول است- صورت می‌گیرد، قدر بدانیم؛ چراکه عمر‌ نهادن بر این کارها دانستن این ضرب‌المثل است که «گنج در ویرانه است» (ضرب‌المثل شماره 6860 از همین کتاب).

کار مهم شهرانی، آنجا مشخص می‌شود که در ضبط امثال و حکم، شکل بیان آنها در زبان رسمی را مبنا قرار داده است نه شکل استفاده آنها در لهجه‌های مختلف. و این ویژگی فهم و درک عمومی از مثل‌ها را آسان‌تر کرده است و فارسی‌زبانان می‌توانند بسیاری از آنها را عینا یا با کمی اختلاف در بیان یا کاربرد، دریابند. البته خود شهرانی در پیشگفتار می‌گوید امثال و حکم علامه دهخدا از منابع مورد استفاده‌اش بوده؛ ولی شیوه کار دهخدا را در پیش نگرفته است. به شکلی که او تنها به گردآوری و ضبط مثل پرداخته است، نه معنی و تفسیر آن. او همان‌طور که در پیشگفتار آورده، معتقد است که بهترین شیوه صنف‌بندی و تقسیم ضرب‌المثل‌ها، «صنف‌بندی از روی کلمه کلیدی است. مثلا همه ضرب‌المثل‌ها را راجع به خنده، شوق، دل یا پول و... تحت همان عنوان آورده است و کلمات کلید به ترتیب الفبا گرفته شده است». این شیوه که شهرانی کلمات را کلیدی قرار داده، در جهان به شیوه «آتالا موریس مالو» معروف است. «ضرب‌المثل‌های دری افغانستان» از «آب، آبادانی است» شروع می‌شود و به «یله‌گردی مایه بدبختی» ختم می‌شود. 

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...