برنده جایزه جورج اورول 2020 اعلام شد و کیت کلانچی [Kate Clanchy]، معلم انگلیسی برنده بخش آثار غیرداستانی و کولسن وایتهد، نویسنده آمریکایی-جامائیکایی برنده جایزه اثر داستانی جایزه جورج اورول شد.

خاطرات یک معلم برگزیده‌ی جورج ارول 2020

به گزارش ایبنا به نقل از گاردین، کتاب خاطرات تأثیرگذار و قدرتمند کیت کلانچی تحت عنوان «بعضی کودکان که به آن‌ها آموختم و چیزهایی که آن‌ها به من آموختند» [Some Kids I Taught and What They Taught Me] به عنوان برنده جایزه اورول، که مختص نوشته‌های سیاسی است، انتخاب شد.

کلانچی، نویسنده و شاعری که 30 سال در مدارس لندن، اسکاتلند، اسِکس، و آکسفورد معلمی کرد موفق شد نویسندگانی چون رابرت مک‌فارلن و آملیا جنتلمن را کنار بزند و جایزه سه هزار پوندی را از آن خود کند.

هیئت داوران به ریاست استفانی فلاندرز از مجله «اقتصاد بلومبرگ» گفت که کتاب «بعضی کودکان که به آن‌ها آموختم و چیزهایی که آن‌ها به من آموختند» نویسنده‌ای «صادق را نشان می‌دهد که انسان‌ها را با یک موضوع مشترک به هم وصل می‌کند؛ موضوعِ مهم آموزش در مدارس و سلطه‌گری طبقه‌ای خاص بر چگونگی تدریس در مدارس. این کتاب بیش از یک سخنرانی مهم ارزش دارد. تعمق نویسنده بر موضوع آموزش و قصه دانش‌آموزانش تأثیرگذار، خنده‌دار، و پر از عشق است و دیدگاه درخشانی از جامعه مدرن بریتانیا را به خواننده ارائه می‌کند.»

کلانچی در متن سخنرانی دریافت جایزه گفت که «معلم‌های مدارس از طرف گروه‌های مختلف جدی گرفته نمی‌شوند. سیاستمداران به آن‌ها اهمیت نمی‌دهد و به عنوان هنرمند یا روشنفکر هم پذیرفته نمی‌شوند. به همین دلیل برنده شدن در این جایزه که نوشته سیاسی را هنر می‌داند برای من بسیار ارزشمند است و امیدوارم معنایی برای دیگر معلم‌ها داشته باشند زیرا اگر پاندمی کرونا یک چیز به ما آموزش داده باشد بی‌شک اهمیت و لزوم حضور معلم‌ها در جامعه است و اینکه وجود مدارس به عنوان جوامع کوچک حیاتی است و اگر نباشند حفره‌ای بزرگ در جامعه انسانی ایجاد می‌شود. این جایزه مهم‌ترین جایزه‌ای است که من در زندگی‌ام دوست داشتم به دست بیاورم.»

جایزه ادبیات داستانی جورج اورول هم به کولسون وایتهد برای کتاب «پسران نیکل» رسید و نویسنده آمریکایی جایزه سه هزار پوندی را از آن خود کرد. وایتهد که هنگام اعلام جایزه در نیویورک حضور داشت می‌گوید مطمئن نبود که این کتاب مورد توجه قرار بگیرد اما با وجود سلطه قدرتمندان بر مظلومین در سراسر ذنیا داستان کتاب برای مردم اهمیت بیشتری یافت. علاوه بر این نویسنده آمریکایی از مردم درخواست کرد که ماسک بپوشند و مواظب خود باشند.»

وایتهد، نویسنده آمریکایی-جامائیکایی برنده جایزه پولیتزر در جدیدترین داستانش به سراغ آمریکای دوره قانون «کرو» می‌رود که از حضور سیاه‌پوستان در مناطق و مکان‌های مختلف جلوگیری می‌کرد. «پسر نیکلی» بر اساس داستانی واقعی در فلوریدا روایت می‌شود و چهره زشت آمریکا در دوره نژادپرستی را بار دیگر نمایان می‌کند.

داستان پسران فقیری که در مدرسه‌ای در دوره قوانین نژادپرستانه «جیم کرو» درس می‌خوانند. اتفاقاتی برایشان رخ می‌دهد که تا دهه‌ها بعد بر روی زندگی‌شان تأثیر می‌گذارد. داستانی از درد و رنج سیاه‌پوستان به جرم سیاهی رنگ پوستشان توسط نویسنده سیاه‌پوست برنده پولیتزر که می‌گوید قصد نداشت این داستان را الان بنویسد اما حضور در دوره ترامپ و رعب و وحشتی که برای گروه‌های اقلیت ایجاد کرده است سبب شد تصمیمش را تغییر دهد و این داستان را به روی کاغذ بیاورد. (قانون جیم کرو به قانون جداسازی سفیدپوستان و سیاه‌پوستان در ایالت‌های جنوبی آمریکا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم گفته می‌شود.)

جایزه جورج اورول که به عنوان مهم‌ترین جایزه ادبیات سیاسی جهان شناخته می‌شود در سال 1993 راه‌اندازی شد و هر سال به نویسندگانی تعلق می‌گیرد که با آثارشان سعی در نزدیکی بین ادبیات و سیاست و تبدیل آن به اثری هنری داشته و روح سیاسی و هنری اورول را در آثارشان به کار گرفته باشند.

سال گذشته «مرد شیرفروش» نوشته آنا برنز، نویسنده اهل ایرلند شمالی و برنده من‌بوکر سال 2018 توانست این جایزه را در بخش ادبیات داستانی سیاسی از آن خود کند.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...