سانتاگ ما را گول نمی‌زند | اعتماد


نوع ارتباط با اثر هنری همواره مورد بحث منتقدان و فلاسفه هنر بوده است. تفسیر اثر هنری که منجر به رازگشایی از اثر و بازگشایی ابواب فهم اثر هنری است از نسخه‌های ازلی و ابدی برای مواجهه با هنر بوده و طرفداران فراوانی دارد ولی در این میان متفکرانی مانند سانتاگ علیه تفسیر فکر کرده‌اند. کتاب «against interpretation» نوشته منتقد و اندیشمند امریکایی سوزان سانتاگ (2004-1933) است که ترجمه آن با نام «علیه تفسیر» توسط مجید اخگر و نشر بیدگل در بازار است.

علیه تفسیر against interpretation سوزان سانتاگ

این کتاب با موضوع‌های گوناگون، مجموعه‌ای از نقدهای مطبوعاتی سانتاگ را شامل می‌شود که در فاصله سال‌های ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۵ در نشریات مختلف چاپ شده‌اند. سانتاگ در این مقاله‌ها به نقد و بررسی کتاب‌ها، رساله‌ها و بیانیه‌های نویسندگان و فیلسوفان مشهوری چون: ژان پل سارتر، آلبر کامو، آنتونن آرتو(مبدع تئاتر خشونت)، پیتر وایس، اوژن یونسکو، گئورگ لوکاچ، چزاره پاوزه، ناتالی ساروت، هنری کیچ، کمپ و... می‌پردازد.  اسکات لش، جامعه‌شناس معاصر در کتاب جامعه‌شناسی پست مدرنیسم- ترجمه شاپور بهیان، نشر ققنوس- در خصوص تئوری علیه تفسیر خانم سانتاگ می‌نویسد: «شاید سوزان سانتاگ منتقد بود که اولین بار در دهه ۱۹۶۰ بیانی نظام‌مند از حساسیت جدید پست‌مدرن فراهم آورد. سونتاگ زیبایی‌شناسی احساس را در مقابل چیزی قرار داد که نامش را زیبایی‌شناسی تفسیر گذاشت». او مدعی شد در فرهنگی که دوراهی کلاسیکش، تورم هوش به قیمت کاهش انرژی و توانایی حسی است، تفسیر انتقامجویی هوش از هنر است. این امر همزمان انتقامجویی هوش از جهان است. تفسیر فقیر کردن جهان، تقلیل جهان برای به دست دادن سایه‌ای از «معانی» است.

حمله سانتاگ به تفسیر حمله‌ای دو سویه بود و هدفش هم آثار هنری بود و هم نقد هنری. او سینمایی را که تکیه اصلی‌اش بر نمادپردازی بود، تحمل نمی‌کرد و متعصبانه شعر نمادپردازانه را در تقابل با آثار شاعری مثل ازرا پاوند قرار می‌داد که جهانش را نه از طریق معانی بلکه از طریق تاثیر مستقیم کلمات بیان می‌کند. سوزان سانتاگ «اروتیک‌شناسی هنر» را در مقابل «هرمنوتیک هنر» قرار داد. در شاعران ایرانی افرادی مانند یدالله رویایی و کیومرث منشی‌زاده را به موازات ازرا پاوند داریم که مطلوب خانم سانتاگ باشد و فارغ از معنی کلمات به تاثیر مستقیم کلمات بیندیشند. بقیه حرف‌های قشنگ برای لحظه‌های قشنگ می‌زنند که بد هم نیست و خیلی هم خوب است اما شکوهمند و والا نیست. خانم سانتاگ، کلمات زیبا و قشنگ را برای ستایش درونی یک اثر هنری لازم و کافی و جامع نمی‌داند. سانتاگ از ما می‌پرسد چطور ممکن است، اثری که در عالم انتزاع(غیرمادی) به وجود آمده باشد با کلمات و زبان(قرارداد دنیای مادی) بیان شود. جنس واکنش و ارتباط ما با کنش اثر هنری، مخفی و غیرقابل بیان است. سانتاگ به درد آدم‌هایی که می‌خواهند خودشان و دیگران را گول بزنند، نمی‌خورد. او صادقانه به بعضی‌ها می‌گوید شما تکنسین ماهری هستید اما متاسفانه خلقت و طبیعت شما را برای هنرمند بودن انتخاب نکرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...