به گزارش ایبنا، نشر اختران دومین چاپ کتاب «سانسور و آزادی مطبوعات» [گزیده ای از مجموعه Marx/Engels Collected Works] اثر کارل مارکس و ترجمه حسن مرتضوی را با شمارگان هزار نسخه، ۱۲۸ صفحه و بهای ۱۷ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر کرد. نخستین چاپ این کتاب در سال ۱۳۸۴ با شمارگان سه هزار نسخه و بهای هزار و ۳۰۰ تومان منتشر شده بود.

این کتاب شامل دو مقاله مارکس است. نخستین مقاله با عنوان «تفسیرهایی درباره‌ی آخرین دستورالعمل سانسور پروس» [Comments on the latest prussion censorship inspection] نخستین اثری است که مارکس به عنوان یک روزنامه‌نگار انقلابی نوشت. در مارس ۱۸۴۲ روزنامه رسمی دولتی به نام پروسیشه آلگماینه. اشتاتزسایتونگ مجموعه مقالاتی را در حمایت از سانسور انتشار داد با. این دستاویز که ذهن مردم را درباره نیات واقعی دولت روشن سازد. در این مجموعه مقالات دستورالعمل جدید حکومت پروس درباره سانسور که در ۲۴ دسامبر ۱۸۴۱ انتشار یافته بود توضیح داده شود. مقاله مارکس بلافاصله پس از انتشار دستورالعمل در روزنامه‌ها میان ۱۵ ژانویه و ۱۰ فوریه ۱۸۴۲ نوشته شد. اما روند انتشار آن به دلایل سانسور با ابهام مواجه شد.

مقاله‌ دوم با عنوان «بحث‌هایی درباره‌ آزادی مطبوعات و انتشار صورت جلسات طبقات» [Proceedings of the sixth rhine province] به مباحث مربوط به انتشار صورت جلسات مجالس ایالتی و آزادی مطبوعات اختصاص دارد. مقاله دوم از جمله نخستین فعالیت مطبوعاتی مارکس برای روزنامه Rheinische Zeitung für Politik, Handel und Gewerbe بود. مارکس کار خود را در این روزنامه به عنوان مقاله نویس آغاز کرد و در اکتبر ۱۸۴۲ یکی از دبیران این روزنامه شد.

در بخشی از کتاب آمده است: «سانسور مبارزه را نابود نمی‌کند. بلکه آن را یک جانبه می‌کند، مبارزه‌ای آشکار را به مبارزه‌ای پنهان تبدیل می‌کند، مبارزه بر سر اصول را به مبارزه‌ اصول بدون قدرت با قدرتی بدون اصول تبدیل می‌کند. سانسور حقیقی که بر ذات آزادی مطبوعات استوار است، همانا نقد است. این دادگاهی است که آزادی مطبوعات، از خودش ایجاد می‌کند. سانسور نقدی است که در انحصار حکومت قرار می‌گیرد.

اما آیا هنگامی که سانسور نه علنی بلکه سرپوشیده است؛ هنگامی که نه تئوریک بلکه عملی است؛ هنگامی که نه فراتر از احزاب بلکه خود یک حزب است؛  هنگامی که نه چون چاقوی تیز خرد بلکه قیچی کند خودسرانگی است؛ هنگامی که نقد می‌کند اما خود بدان تسلیم نمی‌شود؛ هنگامی که در جریان تحقق خویش خود را انکار می‌کند، و سرانجام هنگامی که آن قدر غیر انتقادی است که به نادرست فرد را جایگزین خرد عمومی، فرمان‌های مستبدانه را جایگزین اظهارات منطقی و لکه‌های مرکب را جایگزین لکه‌های نور خورشید، محذوفات نادرست سانسورچی را جایگزین ساختارهای ریاضی، و قدرت زمخت را جایگزین استدلال‌های تعیین کننده می‌کند، خصوصیت منطقی خود را از دست نمی‌دهد؟»

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...