به گزارش تسنیم،‌ رمان تازه سعید تشکری با عنوان «آرتیست» توسط انتشارات نیستان روانه بازار نشر شد.

تشکری که در سال‌های اخیر بیشتر بر رمان تاریخی دینی متمرکز شده بود و آخرین رمان دینی خود «سیمیا» را نیز همین چندی پیش منتشر کرد،‌ در «آرتیست» رویکرد دیگری را برگزیده  است؛ اگرچه نمی‌توان منکر این شد که رگه‌های معنویت و دین در «آرتیست» وجود ندارد. او در این اثر انسان به ماهو انسان را دستمایه خلق داستان قرار داده است.

در رمان «آرتیست» قهرمان داستان یک نویسنده است، در شبی دل‌انگیز، با مزه مزه کردن چکی که بابت کاری که به او سفارش داده‌اند گرفته است، پیاده‌روی شبانه می‌کند. ناگهان چندین آدم در لباس عروسکی چند حیوان ظاهر می‌شوند و این نویسنده را می‌دزدند و سوار وانت می‌کنند و با خود به یک لمکده می‌برند، آنجا هویت واقعی عروسک‌ها هویدا می‌شود و از نویسنده می‌خواهند کاری انسانی انجام دهد و در مقابل آن سفارش، درباره آن‌ها بنویسد که بچه‌هایی کر و لال هستند و توسط شخصی استثمار می‌شوند.

تشکری درباره این اثر می‌گوید: در حقیقت در طول این اثر بعد از یک سرقت، به یک هویت جدید می‌رسیم، نویسنده‌ای که آرزویش خرید خانه و دفتر کار در همسایگی امام رضا(ع) است تا هر روز صبح پنجره اتاقش را باز کند و بارگاه اما رضا(ع) را ببیند. این بیس داستان است. اما برای همسایه امام رضا(ع) شدن باید علیه شرایط بد زیستی و علیه کسانی که در طبقات فرادست جامعه از فرودستان و فقیران بهره‌کشی می‌کنند و بنویسد، اما این کوشش را نمی‌کند و اکنون آرتیستِ این نوع زندگی مفهومی می‌شود.

ما در رمان «آرتیست» با یک نقد اجتماعی روبرو هستیم، جامعه‌ای که افراد جامعه به خودشان اجازه می‌دهند، هر کدام از دیگری بدون در نظر گرفتن موازین اخلاقی و دینی، بهره‌کشی کنند و این جامعه ما را از آرمان‌هایمان دور می‌کند، آرمان‌هایی که معتقد است باید به یتیم‌ها رسیدگی کنیم، باید به مردم فرودست رسیدگی کنیم. چنین جامعه‌ای ما را از این آرمان‌ها دور می‌کند و باعث می‌شود بیشتر در حق آن‌ها اجحاف کنیم.»

انتشارات نیستان این رمان را در 144 صفحه به قیمت 30 هزار تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...