آفرینش زیانکار در روایات ایرانی. از آخرین تحقیقات آرتور ایمانوئل کریستنسن (1875-1945) ـ ایران‌شناس نامدار دانمارکی ـ و یکی از جامع‌ترین پژوهش‌ها درباره دیوان و اهریمنان در روایت ایرانی در این کتاب منش بدگوهران و اهریمن آفریدگان طبق معتقدات هند و اروپایی، هند و ایرانی و ایرانی از کهن ترین ایام تا دوران اسلامی بررسی شده است.

نویسنده پژوهش خود را از گاهان کهن تین متن دینی ایرانی آغاز می‌کند. اما پیش از ورود به این بحث به زمانی که کهن‌تر به نظر می‌افکند و مسئله‌ای را پیش می‌کشد که سرچشمه بسیاری از تحولات آتی در عرصه صف‌آرایی نمادهای نیک و بد در جامعه ایرانی است و آن اختلاف میان دو گروه از ایزدان قوم آریایی یعنی نیاکان مشترک ایرانیان و هندوان است. در یک سو ایزدانی صف آراسته‌اند که (دَئِوَه) نام داشتند و رزم‌جو بودند و در دیگر سو گروهی دیگر از ایزدان که (اَسَوره) خوانده می‌شدند. و از گونه‌ای نیروی معجزآسا و جادویی برخوردار بودند. اختلاف میان این دو گروه از ایزدان شاید بازتاب اعتقاد کهن هند و اروپایی باشد که به موجب آن پایگاه خسروی در جهان اهورایی با پایگاه زمینی صلابت رزمی متفاوت بوده است.

قدرت جادویی اسطوره‌ها آنان را به تدریج در متون متأخر ودایی به صورت موجوداتی زیانکار در آورد ولی دئوه‌ها همچنان بر اریکه خدایی باقی ماندند. اما در ایران به دنبال پیروزی آیین زردشتی این دگرگونی در جهت مخالف پدید آمد یعنی دئوها از اورنگ خدایی به زیر کشیده شدند و اسوره‌ها منزلت والایی یافتند. کریستنسن درباره علت و منشأ این تحول دوگانه که از موضوعات بحث‌انگیز در میان متخصصان ادیان هند و ایرانی است سخن نمی‌گوید و اساساً هیچ یک از ایران‌شناسان دیگر نیز در این خصوص نظریه جامعی نپرداخته‌اند. کریستسن رد پای این تحول را در گاهان جستجو می‌کند آنجا که رته نظام ن یکو، حقیقت دینی و نیروی کیهانی که در ایزدان نیک نهاد و مؤمنان تجلی یافته در برابر دروج آشوب و دروغ که در اکومن (اندیشه بد) و دیو خشم متجلی است، صف آرایی کرده است. به قول نویسنده در هیچ یک از  بخش‌های گاهان نیامده است که دیوان تجلی خود اهریمن باشند بلکه آنان در شمار ایزدان یکی از جوامع ایران شرقی بودند و با مردمان جامعه دیگری که کریستنسن براس سهولت آن را جامعه معتقدان به گاهان می‌خواند دشمنی می‌ورزیدند.

نویسنده پس از برسی گاهان به یشتها که از نظر زمانی متاخرتر است نظر می‌افکند و اظهار می‌دارد که زمانی متاخرتر است، نظر می‌افکند و اظهار می دارد که در یشتها همانند گاهان پیروان مزداکماکان دیوان را نفرین می‌کنند در یشتها مهر به صورت یکی از قهرمانان اهورایی و نیرومند آیین "راستیم" در می‌آید و در نقش دشمن نیرومند دیوان ظاهر می‌شود. اما نکته مهم اینکه بر خلاف گاهان در یشتها نه با ایزدان قوم دشمن بلکه با دسته‌هایی انبوه از شیاطین و اهریمنان روبه رو هستیم که بی گمان "آژی دهاک" در رأس آنان جای گرفته است. اما مهم‌ترین متن اوستایی برای دیوشناسی ایرانی چنان که از نام آن پیداست "وندیداد" (قانون ضددیو) است که کریستنسن فصل سوم کتاب خود را به بحث درباره آن اختصاص داده است. اما پیش از آن نگاهی گذرا به سابقه دین ایرانی از قرن هیجدهم پیش از میلاد تا زمان تدوین وندیدا می‌افکند.

به قول وی پس از یورش بزرگ مادها و پارس‌ها به ایران باختری دین ایرانی به تدریج از هیات ودایی خود جدا می‌شود. در خاور و باختر صف مزدا (فرزانه) به جای ورونه می‌نشیند و مهر مقام ارجمندی می‌یابد در حالی که ایندَره و ناستیه که در یشتها ناشناخته‌اند نزد مادها باقی می‌ماند اما از آنان به عنوان دیو سخن می‌رود کریستنسن در این بخش از نظر بنونیست مبنی بر زردشتی نبودن مادها و ایرانیان عرصر داریوش و خشایارشا قاطعانه حمایت کرده است اما به قول او مغان مزداپرستی را به شیوه‌ای که پیروان زردشت در مشرق ایران عمل می‌کردند پذیرفتند و در پی این گرایش متون دینی این آیین را نیز از آن خود ساختند که به پیدایش وندیداد انجامید.

در این کتاب که در زمان هخامنشیان یا زمانی بین دوره هخامنشی و اشکانی نگاشته شده از دیوان متعدد سخن رفته است. دیوانی که از کنام دروج فرا می‌رسند و در مدخل دوزخ گرد می‌آیند و بیماری‌ها را شیوع می‌دهند. در وندیداد اهریمنان همواره به صورت گروه نامشخصی از موجودات زیانکار ظاهر نمی‌شوند بلکه بسیاری از آنان به نام شناخته شده‌اند مثل وَرَن (دیو آز) و تَرومَتی (کِبر) که مظهر عیوب اخلاقی‌اند. در وندیداد کینه توزی مغان نوآیین با دیوپرستان به خوبی آشکار است و تردیدی نیست که رفتار مغان در برابر دیو پرستان پیش از گرویدن مغان به آیین زردشتی نیز همواره خصمانه بوده است.

کریستنسن در فصل‌بندی به تجزیه و تحلیل بخشی از سنگ نوشته خشایارشا درباره دیوان می‌پردازد که زمان نگارش آن قدیم‌تر از وندیداد است. در این سنگ نوشته خشیارشا افتخار می‌کند که به خواست اهورامزدا معبد دیوان را ویران کرده و علم داشته که مردم نباید دیوان را بپرستند. نویسنده پس از بررسی آرای ایران شناسان درباره هویت این دیوان بر این نکته تاکید می‌ورزد که پرستندگان این دیوان خارجی نبودند بلکه گروهی بودند که به آیین دیگری که در قدمت با آیین مغان زردشتی برابری می کرد اعتقاد داشتند.

بخش پنجم کتاب به بحث درباره نقش اهریمنان و دیوان در متون ایرانی میانه اختصاص دارد. در بندهشن تقریبا نام همه اهریمنان یاد شده در یشتها و  وندیداد به علاوه اهریمان دیگر که بی شک از نسخه‌های از دست رفته اوستا گرفته شده‌اند حفظ شده است (مثل دیو اپوش، اکومن، ایندره، اژی دهاک جهی) مؤلف در بخش ششم درباره دیوان و پریان و اژدهایان در حماسه ایرانی به تفصیل سخن می‌گوید و عمدتاً با استناد به شاهنامه فردوسی ویژگی‌های دیو را در این حماسه که ریشه در روایت افسانه‌آمیز دوره ساسانی دارد بر می‌شمرد و همانندی‌ها و ناهمانندی‌های نقش آنان را با دیوان مشابه در ادبیات دوره میانه می‌نمایاند. به اعتقاد نویسنده دیوهای شاهنامه تقریباً همه ویژگی‌های دیوهای متون دینی پهلوی را حفظ کرده‌اند با این اختلاف که در شاهنامه بیشتر بر عناصر کهن انگاره‌های عامیانه تکیه شده است. اما در مورد پریان گزارش شاهنامه با متون دینی دوره میانه سخت بدخواهان‌اند اما در شاهنامه واژه پری همواره در مفهوم چهره ای جذاب و دلنشین به کار می‌رود.

کریستنسن در آخرین بخش کتاب خود به بحث درباره تلفیق دیوهای تازی و ایرانی در معتقدات ایرانیان مسلمان می‌پردازد. به قول او اسلام گونه‌های تازه‌ای از دیوها را برای نویسندگان ایرانی به ارمغان آورد و اینان کوشیدند تا دیوهای تازی را با آنچه در معتقدات کهن خودشان درباره دیوها آمده بود نزدیک سازند. مثلاً شیطان یا ابلیس معادل اهریمن انگاشته می‌شد. در این بخش از بسیاری از زیانکاران دیگر در فرهنگ ایرانیان مسلمان نیز سخن رفته است، از آن جمله جن، دوال، دولپا، نسناس، دجال و جز ان ها به اعتقاد کریستنسن، دیو و پری (یادرگار مزداپرستی) و جن که آیین اسلام آن را به ارمغان آورد و ایانیان مفهوم آن را دگرگون ساختند. بنابر ملاحظه نقشی که در فرهنگ عامیانه ایران ایفا می کنند. ما را به سوی الگوهای بسیار کهن هندو اروپایی رهنمون می‌شوند. ترجمه فارسی آفرینش زیانکار به قلم احمد طباطبایی در 1355 در تهران به چاپ رسید.

ابوالفضل خطیبی. فرهنگ آثار ایرانی اسلامی . سروش

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...