کارشناسان آلمانی ادعای نویسنده‌ای انگلیسی را مبنی بر کشف علاقه «فرانتس کافکا» به تصاویر هرزه را رد کرده و آن را خلاف واقعیت دانستند.

به گزارش فارس، به نقل از روزنامه گاردین چاپ لندن، «جیمز هاوس» نویسنده و محقق آثار «کافکا» در کتابی که به تازگی منتشر کرده، مدعی شده که «کافکا» اشتراک مجله‌ هرزه‌ای بوده و آن را مرتب مطالعه می‌کرده است.
«هاوس» سال‌ها آثار این نویسنده آلمانی‌زبان را مطالعه کرده است و نتیجه تحقیقات خود را در کتاب جدیدی منتشر کرده است اما محققان و نویسندگان آلمانی به شدت با ادعای او مخالفت کرده‌اند و آن را خلاف واقعیت دانسته‌اند.

رسانه‌های ادبی آلمان از مجله نشریه اشپیگل به خاطر انتشار این کتاب به شدت اعتراض کرده‌اند.

«جیمز هاوس» معتقد است که کافکا سال‌ها دو مجله هرزه را اشتراک بوده و آن‌ها را در قفسه‌ای مخفی در اتاقش نگه‌داری می‌کرده است. «کلاس وگنباخ» متخصص معروف آلمانی آثار «کافکا» درباره این ادعا به «فراکفورتر آلماینر» گفت: «این مرد دیوانه است. او هیچ چیزی درباره نوشته‌های کافکا نمی‌داند اما طوری این کتاب را نوشته که انگار همه‌چیز را درباره او می‌داند.»

همچنین «رینر استاچ» زندگی‌نامه‌نویس کافکا در همین باره اظهار نظر کرده و گفته است: «این ادعا تنها حقه‌ای تبلیغاتی است. هیچ کس کافکا را آدم مقدسی نمی‌داند اما این ادعا کاملا خلاف واقعیت است.»

«هاوس» فارغ‌التحصیل دانشگاه آکسفورد است و در همین دانشگاه نیز تدریس می‌کند و درباره جنجال‌های اخیر معتقد است که هیچ‌کدام از منتقدان آلمانی کتابش را نخوانده‌اند و تنها او را متهم کرده‌اند.

«هاوس» همچنین به گاردین گفت: «من نمی‌گویم که این موضوع کشف من است اما واقعا شگفت‌انگیز است که در هیچ یک از زندگی‌نامه‌های آکادمیک کافکا به این موضوع اشاره نشده است. به نظر من این یک سانسور هوشیارانه از جانب نویسندگان و منتقدان کافکا است.»

کتاب «جیمز هاوس» درباره کشف علاقه شدید کافکا به تصاویر هرزه با مخالفت بسیاری از هواداران این نویسنده در سراسر جهان روبه‌رو شده است.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...