فیلم سینمایی «قلب داستان‌پرداز» با اقتباس از داستان کوتاهی از «ادگار آلن پو» به زودی اکران می‌شود.

به گزارش ایبنا، این فیلم کوتاه را «تراویس میس» و «دارن والکر» به طور مشترک کارگردانی کرده‌اند و فیلمنامه نیز بر اساس یکی از داستان‌های کوتاه «ادگار آلن پو» با نام «قلب رازگو» نوشته شده است.

این فیلم که نخستین تجربه این دو کارگردان جوان در کارگردانی یک اثر سینمایی به شمار می‌آید، در فضایی دلهره‌آور ساخته شده است.

ادگار آلن پو، نویسنده داستان‌های کوتاه، شاعر، نقاد و ویراستار آمریکایی بیشتر شهرتش را به خاطر توسعه‌بخشیدن به سبک‌های ادبی ژانر وحشت و فانتزی به دست آورده است و بسیاری بر این باورند که فضای ترسناک و درون‌مایه گوتیک حاکم بر آثار او، در ادبیات داستانی آمریکا بی‌همتایند. آلن پو از پیشروان داستان‌های پلیسی مدرن محسوب می‌شود و بسیاری از آثار او شهرت جهانی دارند.

از دیگر آثار این نویسنده می‌توان به کتاب‌های «سوسک طلایی» و«قتل در خیابان مورگ» اشاره کرد.

این داستان کوتاه در سال‌جاری دستمایه ساخت فیلم بلند دیگری نیز قرار گرفت که کارگردانی آن را «الکساندر فریمن» برعهده داشت.

در این فیلم بازیگرانی چون«تد تیلور»، «تونی سندآس» و «رندی دالماس» به ایفای نقش پرداخته‌اند.

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...