مطالبه کرامت | آرمان ملی


«هویت» (سیاست هویت کنونی و مبارزه برای به ‌رسمیت‌ شناخته‌شدن) [Identity: the demand for dignity and the politics of resentment] نوشته فرانسیس فوکویاما، از آن دست آثار اثرگذار در حوزه اندیشگانی در شناخت هرچه دقیق‌تر و مستدل‌تر در علم سیاست است؛ کتابی که تلاش می‌کند به ساحت‌های چندگانه‌ای از جمله اقتصاد، فرهنگ، فلسفه و اجتماعیات نزدیک شود؛ از این‌رو، می‌توان آن را در حوزه آثار بینارشته‌ای نیز در نظر گرفت.

هویت  Francis Fukuyama  فرانسیس فوکویاما Identity: the demand for dignity and the politics of resentment

هویت اساسا امری صرفا انسانی است و انسان پیوسته در پی دستیابی و شکل‌دهی آن در خود بوده است. انسان در بادی امر در پی کسب هویت فردی است، که فلاسفه بزرگ نیز از ابتدا به آن اعتنا داشتند. در مفهوم فلسفی هویت، انسان درصدد شناخت توانمندی‌های خویش است. اما هویتی که در معنای امروزی خود در جوامع مطرح است، هویتی است که فرد به‌مثابه جزئی از اجزا در جامعه به دست می‌آورد. بدین معنا که هویتی که حاکمان کشورها برای مردم خویش رقم می‌زنند. از اینجاست که هویت مفهومی سیاسی پیدا می‌کند؛ و فوکویاما [Francis Fukuyama] از همین نقطه به هویت انسان در جهان می‌پردازد. نگاه او اگرچه ابتدا از جامعه آمریکا آغاز می‌شود، اما در ادامه به جوامع دیگری نیز نظر می‌دوزد.

آن هنگام که انسان با هویت اجتماعی یا ملی خود در پی معنابخشیدن به خویشتن برآمد. بر آن شد تا شکل اجتماعی تازه‌ای برای خود رقم بزند. از این رو تحولات و تنازعات اجتماعی به کانون هویت‌بخشی انسان بدل شد. نویسنده نخست به این نکته توجه دارد که حاکمانی که به دنبال عوام‌گرایی اجتماعی‌اند و نوعی پوپولیست را به بهانه روح ملی‌گرایی گسترش می‌دهند، تا حدودی از این روحیه جمعی به مراتب برای تبیین و اِعمال تفکرات زورمدارانه و سطه‌جویانه خود بهره می‌گیرند. درحقیقت می‌توان گفت در مسیر منافع شخصی خود گام برمی‌دارند. آنچنان که نویسنده اذعان می‌کند، انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا و رأی مردم بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا انگیزه اصلی او در نوشتن این اثر بوده است. ایده اصلی کتاب، سیاست هویت است. در سیاست هویت، افراد به دنبال به رسمیت شناخته‌شدن خود و کرامت‌شان هستند. فوکویاما ریشه نظری مطالبه کرامت را در «جمهور» افلاطون و ذیل جزء سوم نفس یعنی تیموس می‌داند و در مباحث لوتر، روسو، کانت و هگل، سیر تحول مفهومی آن از الهیات مسیحی تا عرفی‌شدن و درنهایت مشارکت فعال اجتماعی علیه نظم مستقر را ردیابی می‌کند. تیموس یا تقاضای به رسمیت شناخته‌شدن، با تمایز درون و برون و برتری تدریجی خود درونی بر قواعد برساخته بیرونی و سرانجام برابری همگان در منزلت و کرامت، از حوزه شخصی به امر سیاسی تبدیل می‌شود.

به‌زعم نویسنده، سیاست هویت ریشه بسیاری از مبارزات و جنبش‌های سیاسی است؛ از انقلاب فرانسه تا قیام‌های عربی و از ناسیونالیسم و اسلام‌گرایی تا جنبش‌های نوین اجتماعی. به زبان ساده، در سیاست هویت فرد می‌گوید من به یک گروه تعلق دارم، گروهی که قربانی‌شده و دیگرانی هستند که فهمی از تجربه زیستی من ندارند و اصولا کل ساختار شامل نیروها و نهادها مقصرند و باید در برابر قواعد و هنجارهایشان مقاومت فعال کرد.فوکویاما مشکل سیاست هویت در غرب را تمرکز بر گروه‌های حاشیه‌نشین جدید و محدود، به بهای بی‌اعتنایی به گروه‌های قدیمی و بزرگ، تهدیدش برای گفتمان تاملی و عقلانی با بهادادن به تجربیات عاطفی و البته تبدیل‌شدنش به کاتالیزور بسیج سیاسی در جناح راست در قالب پوپولیسم رادیکال می‌داند. سیاست هویت از تلاش برای احراز موقعیت برابر نشأت می‌گیرد اما می‌تواند به آسانی به مطالبه‌ای برای شناسایی موقعیت برتر منحرف شود. پیدایش ناسیونالیسم راست‌گرا و اسلام‌گرایی، از مصادیق انحراف اساسی از خواسته درست به رسمیت‌شناختن مندرج در سیاست هویت است؛ زیرا این دو جریان ضعف اقتصادی را به از دست‌رفتن هویت و منزلت تفسیر می‌کنند و انگشت اشاره را به سمت کسانی نشانه می‌گیرند که قرار است سیاست نفرت علیه آنها به کار گرفته شود.

فوکویاما شیوه مهمی در فهم وضعیت فعلی ارائه می‌دهد و تاکید می‌ورزد که در قرن بیستم، صف‌بندی چپ و راست حول اقتصاد و مباحثی چون مداخله دولت، توزیع منابع، رابطه کار و سرمایه و کارکرد بازار بود. اما در قرن حاضر به سمت هویت که ماهیتی فرهنگی دارد، سوق یافته است. افراد دیگر حول ترجیحات اقتصادی گردهم نمی‌آیند، بلکه بر محور چیستی هویت‌شان جمع می‌شوند. فوکویاما به نقش فرهنگ در سیر تحولات باور دارد؛ با این تفاوت دین را فقط یکی از عناصر هویتی در سیاست مدرن می‌داند.

[از این کتاب تا به امروز 4 ترجمه! در بازار ایران منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...