چاپ پنجم کتاب «نیلوفر و مرداب (هنر دگرگون کردن رنج‌ها)» [No mud, no lotus : the art of transforming suffering] با ترجمه علی امیرآبادی روانه بازار کتاب شد.

نیلوفر و مرداب (هنر دگرگون کردن رنج‌ها) [No mud, no lotus : the art of transforming suffering] تیچ نات هان [Thich Nhat Hanh]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، کتاب نیلوفر و مرداب (هنر دگرگون کردن رنج‌ها) نوشته تیچ نات هان [Thich Nhat Hanh]توسط نشر بیدگل و با قیمت 28هزار تومان روانه بازار کتاب شد.

در کتاب «نیلوفر و مرداب»، تیچ نات هان، آن حکمتی که «رنج و گنج» یا «گِل و گُل»، را لازم و ملزوم یکدیگر می‌داند، راه‌هایی را برای دمساز شدن با رنج بدون مقهورشدن به‌وسیلۀ آن معرفی می‌کند.

تیچ نات هان در این کتاب، با شفافیت و احساس طربی که اکنون دیگر مهر و امضای اوست، در مقام آموزگاری که هنر شادکامی را آموزش می‌دهد، به ما کمک می‌کند تا شگفتی‌هایی را که هم در درون و هم در اطراف ماست، بازشناسیم و از آن‌ها اثر پذیریم، همان شگفتی‌هایی را که در گذر ایام آن‌ها را بدیهی انگاشته و نسبت به آن‌ها بی‌توجه شده‌ایم.

در همین مسیر، او با ما از درنگ‌کردن، تنفسِ ذهن‌آگاهانه و تمرکز عمیق سخن می‌گوید و از این می‌گوید که چگونه این اعمال می‌توانند نیروی ذهن‌آگاهی را در بطن زندگی هر روزی خلق یا بیدار کنند.

تیچ نات هان، راهب بودایی و مبارز صلح‌طلب ویتنامی است. در توصیف او همین بس که مارتین لوتر کینگ، رهبر جنبش حقوق مدنی سیاه‌پوستان آمریکا، چنان تحت تاثیر افکارش قرار گرفت که او را شایسته‌ی دریافت جایزه صلح نوبل سال ۱۹۶۷ دانست. آموزه‌های او در این کتاب به طور همزمان سویه‌هایی فردی، اجتماعی و سیاسی دارد و در عین حال قابل تعمیم به تمام انسان‌ها، فارغ از تنوع تیپ شخصیتی، سن، محیط، ژنتیک، ارزش‌های عقیدتی و اخلاقی‌شان است.

در زمانه‌ی ما، یعنی زمانه‌ای که در آن فرهنگ رو به زوال است و عناصر هویت‌بخشِ جمعی در حال فروپاشی‌اند، نخستین واکنشِ دفاعی یک فرد، پناه بردن به درون خویش است. این وضعیت مانند همان حکایت مشهور کشتیِ در حال غرق شدن است که در آن، هر کسی تنها به فکر نجات جان خودش است. در چنین زمانه‌ای رویکردهای فردگرایانه غالب است و در نتیجه، عبارت‌هایی همچون «من تنها باید گلیم خودم را از آب بیرون بکشم» یا «من می‌توانم یک تنه خوشبخت باشم» اینجا و آنجا به گوش می‌رسد. انفعال سیاسی_اجتماعی و فرهنگی از ویژگی‌های بارز افراد این زمانه است.

حال پرسشِ حیاتیِ این زمانه با الهام از آدورنو این است:
آیا می‌توان در چنین زمانه‌ی بدی، خوب زیست؟!
در پاسخ به این پرسش دو رویکرد وجود دارد.

رویکرد اول:

اگر فرد را دارای هویتی مستقل از اجتماع بدانیم آنگاه «بی‌تفاوتی» یا همان «تاثرناپذیری» راه‌حل ما خواهد بود. به عبارتی، فرد باید بکوشد با «دور شدن» از هر امر اجتماعی آزادی، آرامش و شادی را در «درون» خودش بیابد. در این رویکرد می‌توان در زمانه‌ی بد، خوب زیست و احساس خوشبختی کرد. اما آیا حقیقتا فرد می‌تواند با «بی‌تفاوتی» به آرامش، آزادی و شادی دست یابد؟ فردِ بی‌تفاوت می‌پندارد که با کناره‌گرفتن از جهانِ خارج می‌تواند از صدمات و ارتباطات ناخشنودکننده‌ی ناشی از واقعیتِ آزارنده خلاصی یابد. برای او چندان فرقی نمی‌کند که در جامعه چه خبر است. او می‌پندارد هرجا و تحت هر شرایطی که باشد می‌تواند به آزادی مطلوب خویش دست یابد. اما این آگاهی پس از مدتی دچار تعارضاتی می‌شود که دیگر نمی‌تواند به کمکِ «بی‌تفاوتی» نسبت به جهانِ خارج، از آن‌ها گریخت. این نوع آزادی…

رویکرد دوم:

از این منظر، فرد خود را دارای هویتی مستقل از جامعه نمی‌داند. به عبارتی، شادی، آرامش و آزادی مسئله‌هایی صرفاً «فردی» نیستند. در این رویکرد تنها زمانی فرد زندگی‌اش را خوب می‌داند که زمانه‌اش نیز «خوب» باشد. بر خلاف رویکرد اول، انسان دیگر جهان خارج را انکار نمیکند و میپذیرد که خانه‌اش، غایتش و آرمان‌هایش تنها در جامعه و به میانجیِ دیگران تحقق می‌یابد. در این رویکرد ما به دنبال واقعیت زنده و انضمامیِ خود آزادی، شادی و خوشبختی خواهیم بود نه صرفا مفاهیم انتزاعی و فردی آن‌ها. در یک کلام، اگر رنجی هست، «رنج جمعی» است و اگر شادی‌ای هم هست «شادی جمعی» خواهد بود. هدف از ترجمه‌ی این کتاب نیز، برداشتن گامی بسیار کوچک و ابتدایی است در جهت رسیدن به چنین برداشتی از شادی، آزادی و حتی آرامش.

مصطفی ملکیان، متفکر حوزه‌ی اخلاق کشورمان، درباره‌ی کتاب می‌نویسد: خواندن و بازخواندنِ کتاب تیچ نات هان، رجلِ سیاسی، کنشگرِ حوزه‌ی صلح، و راهبِ بودایی ویتنامی را به همه‌ی کسانی که خود را دستخوشِ رنج می‌یابند (و کیست که چنین نباشد؟) توصیه می‌کنم. کتاب بسیار ارجمندِ نیلوفر و مرداب «هنر دگرگون‌کردن رنج‌ها» که یکی از مهم‌ترین آثار این متفکرِ انسان دوست و ژرف‌نگر و روشن‌بین محسوب می‌شود و به قلمِ علی امیرآبادی به صورتی بسیار امین و دقیق و رسا و شیوا به زبان فارسی ترجمه شده است، در صدد است که بدون ورود در مباحث پیچیده‌ی فلسفی، الهیاتی، و روانشناختی و با مددگیری از زبانی آسان‌یاب، به ژرف‌ترین ریشه‌های رنج‌هایِ بشری راه بَرَد و به واقع‌بینانه‌ترین و عملی‌ترین روش‌ها راهِ بُرون‌شو از این رنج‌ها را نشان دهد؛ نه در روانشناسیِ رنج سطحی‌نگر یا ایدئولوژیک است و نه در روان‌درمانگری‌اش به راه‌حل‌های کلیشه‌ای یا باب روز یا شعارآم…

این کتاب در چهارماه به چاپ پنجم رسیده است و چاپ ششم آن به زودی منتشر می‌شود.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...