۱۵۴ نفر از سینماگران و اهالی رسانه خواستار رفع توقف اکران مستند «مثل یک زن» درباره‌ی فائزه هاشمی شدند.

به گزارش ایسنا، این سینماگران در نامه‌ای که خطاب به سید عباس صالحی وزیر  ارشاد نوشتند،آورده‌اند:

«سلام

با احترام به اطلاع می‌رسانیم که یک هفته بعد از اکران فیلم مستند بلند "مثل یک زن" ساخته خانم مژگان ایلانلو در گروه سینماهای هنر و تجربه تهران و شهرستان‌ها، روند اکران این فیلم با اعلام دلیل گشوده بودن پرونده‌ای قضایی علیه شخصیت فیلم یعنی خانم "فائزه هاشمی" متوقف شده است.
این فیلم پروانه نمایش از سوی سازمان سینمایی دارد، لذا برای جلوگیری از  ورود مراکز خارج از وزارت ارشاد در حیطه‌ مسئولیت سازمان متبوع خود که متولی و مسئول نهایی صدور پروانه نمایش فیلم‌هاست، خواستار رسیدگی سریع و قاطع جنابعالی برای پاسداری از حق روشن و رسمی فیلمساز برای نمایش فیلمش هستیم.
 اقدام شایسته شما به عنوان وزیر ارشاد برای رفع توقیف این فیلم می‌تواند ضمن تاکید بر  شفافیت و قاطعیت حیطه مسئولیت وزارت ارشاد و سازمان سینمایی، سبب دلگرمی اهالی سینما باشد.»

«مثل یک زن» که پرتره‌ای درباره‌ی زندگی فائزه هاشمی (دختر آیت الله هاشمی رفسنجانی) است و به گفته کارگردان این اثر از اوایل شهریور ماه امسال مجوز نمایش داشته و سال گذشته در یازدهمین دوره جشنواره بین‌المللی سینما حقیقت متقاضی حضور بود اما با وجود اینکه هیأت انتخاب، این فیلم را از بین آثار ارائه شده به عنوان یکی از آثار منتخب برگزیده بودند اما از نمایش در جشنواره حقیقت منع شد.

ایلانلو در این باره گفته بود با پیگیری‌هایی که درباره حذف فیلم انجام دادم، متوجه شدم آقای حیدریان _رئیس سابق سازمان سینمایی_ خواسته‌اند آثار مستندی که مصداق یک فرد زنده سیاسی در آن‌ها وجود داشته، از جشنواره حذف شوند و بر این اساس فیلم من هم یکی از این موارد است.

در نهایت با گروه سینمایی «هنر و تجربه» قرارداد اکرانش بسته شد و قرار شد از ۱۵ دی‌ماه امسال روی پرده سینماها برود اما درست بعد از یک هفته نمایش که تنها دو اکران در تهران داشت، دستور توقیف این فیلم از صبح ۲۲ دی ماه صادر شد.

 فائزه هاشمی که این مستند درباره زندگی او ساخته شده است، درباره این موضوع در گفت ‌وگویی با ایسنا اظهار کرد: بنابر اصل ۳۷ قانون اساسی که در آن آمده "اصل، برائت است و هیچ‌کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‌شود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت شود." توقیف این اثر به دلیل مفتوح بودن پرونده قضایی من غیرقانونی است. بنابراین اگر پرونده مفتوحی هم وجود داشته باشد، تا زمانی که به حکم نرسیده، نمی‌تواند از نظر قانونی مانعی تلقی شود.

به این ترتیب نمایش این مستند سینمایی چه در سینماها و چه به صورت تک نمایش تا اطلاع ثانوی توقیف خواهد بود!

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...