سید-مهدی-شجاعی

متولد شهریور 1339 در تهران است. در سال 1356 پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک وارد شد و در رشته‌ی ادبیات دراماتیک به تحصیل پرداخت... شجاعی حدود هشت سال مسئولیت صفحه‌های فرهنگی و هنری روزنامه‌ی "جمهوری اسلامی" و سردبیری ماهنامه‌ی "صحیفه" را به عهده داشته است. سردبیری "رشد جوان" و هم‌زمان مدیریت انتشارات "برگ" و مدیریت و سردبیری ماهنامه‌ی فرهنگی ادبی "نیستان" نیز از افتخارات شجاعی است.

سید مهدی شجاعی متولد شهریور 1339 در تهران است. در سال 1356 پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک وارد شد و در رشته‌ی ادبیات دراماتیک به تحصیل پرداخت. هم‌زمان، به دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از چند سال تحصیل در رشته علوم سیاسی، پیش از اخذ مدرک کارشناسی، آن ‌را رها کرد. وی در این‌سال‌ها هم‌زمان با تحصیل، نوشتن در قالب‌های مختلف ادبی را هم تجربه کرد.

رمان‌های "کشتی پهلو گرفته" و "آفتاب در حجاب"؛ "طوفان دیگری در راه است"، مجموعه داستان‌های "دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز"، "سانتاماریا"، "غیرقابل چاپ"، "دست دعا، چشم امید" و "از دیار حبیب"؛  داستان بلند "پدر، عشق، پسر"؛ مجموعه نمایش‌نامه‌ی "آیینه‌زار" و ترجمه‌ی خطبه‌ی متقین از مشهورترین آثار شجاعی است. 

شجاعی حدود هشت سال مسئولیت صفحه‌های فرهنگی و هنری روزنامه‌ی "جمهوری اسلامی" و سردبیری ماهنامه‌ی "صحیفه" را به عهده داشته است. سردبیری "رشد جوان" و هم‌زمان مدیریت انتشارات "برگ" و مدیریت و سردبیری ماهنامه‌ی فرهنگی ادبی "نیستان" نیز از افتخارات شجاعی است.

فیلم‌نامه‌های «بدوک»، «دیروز بارانی» و «پدر» در کنار مجید مجیدی و فیلم‌نامه‌ها‌ی «چشم خفاش» و «قلعه دبا» با مشارکت بهزاد بهزادپور از آثار ماندگار او در حوزه‌ی سینما هستند. از دیگر فیلم‌نامه‌های سیدمهدی شجاعی، می توان به «کمین» و « آخرین آبادی» اشاره کرد که توسط کانون پرورش فکری کودکان ساخته شده‌اند. او بین سال‌های 1365تا 1375 در چند دوره از جشنواره فیلم فجر، جشنواره تئاتر فجر، جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم کودک و نوجوان و جشنواره‌ی مطبوعات، به عنوان داور انتخاب شده‌است.

شجاعی هم‌اکنون ضمن عضویت در هیات مدیره‌ی کانون پرورش فکری و مدیریت انتشارات "کتاب نیستان"، سرپرست تیم تالیف دایرة‌المعارف امام حسین (ع) نیز هست که اولین مجلدهای آ‌ن منتشر شده است.

شجاعی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان هم فعالیت‌هایی داشته که برخی از کتاب‌های او در این حوزه عبارتند از:  ایمان و گندم، والعادیات، در راه‌ مانده، قصه دو گنج، وقتی او بیاید، کشتی نوح، وای تشنگی...، فصل خوب پیوستن، خورشید نیمه‌ شب، یک اسب و دو سوار، خیانت یهودا، همسفر آفتاب، قصه پلنگ سفید، مشورت با حیوانات.

زهره مرتجی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...