مارتین، مورین، جِس و جی‌جی كه قصد داشتند در شب سال نو به زندگی خود با سقوط از بالای برجی بلند پایان دهند... مجری و سلبریتی معروفی است كه به دلیل برقراری رابطه با دختری ۱۵ساله، گریبان‌گیر یك رسوایی اخلاقی شده است... تمام عمرش را به پرستاری و مراقبت از فرزندش گذرانده... غم از دست دادن خواهرش را به دوش می‌كشد و به تازگی در رابطه‌ای شكست خورده است... در موسیقی شكست خورده و دختر نیز او را ترك كرده...


نگاهی به رمان «سراشیب طولانی» | اعتماد


شب سال نو چهار نفر با انگیزه‌هایی متفاوت اما دلیلی مشترک، خود را به بالای برج بلندی در لندن می‌رسانند. یک اشتباه محاسباتی کار را خراب می‌کند. کاملا قابل‌ پیش‌بینی است که خیلی‌ها ترجیح می‌دهند در این تاریخ مهم خودکشی کنند و به زندگی‌شان پایان دهند تازه آن هم از روی برجی که معروف به محل خودکشی است، پس باید انتظارش را می‌داشتند که باهم مواجه شوند. «سراشیب طولانی» داستان این مواجهه است، اینکه در ادامه چه اتفاقی می‌افتد و نمی‌افتد. «سراشیب طولانی» [A long way down] اثری از نیک هورن‌بای[Nick Hornby] (نیک هورنبی) نویسنده‌ انگلیسی است که در سال ۲۰۰۵ توسط انتشارات پنگوئن چاپ شد و پاییز امسال [برای دومین بار] با ترجمه‌ فریما موید‌طلوع به همت نشر نیلوفر به مخاطب ایرانی عرضه شده است.

سراشیب طولانی [A long way down] نیك هورن‌بای[Nick Hornby]

مارتین، مورین، جِس و جی‌جی که قصد داشتند در شب سال نو به زندگی خود با سقوط از بالای برجی بلند پایان دهند، به‌طوری اتفاقی همدیگر را قبل از خودکشی ملاقات می‌کنند. از این مواجهه گروهی شکل می‌دهند و سعی می‌کنند با فرصت دادن به همدیگر این تصمیم را به تعویق بیندازند. این چهار نفر در این فاصله سعی می‌کنند مشکلات و دلایل همدیگر را برای خودکشی حل کنند. تا پایان داستان نیز هنوز مخاطب متوجه نمی‌شود که آیا آنها از این تصمیم منصرف شده‌اند یا نه، فقط می‌فهمیم که زمان خودکشی را باز هم به تعویق انداخته‌اند. هر کدام از این شخصیت‌ها دلایل منحصر به خود را برای پایان دادن به زندگی‌شان دارند.

مارتین شارپ مجری و سلبریتی معروفی است که به دلیل برقراری رابطه با دختری ۱۵ساله، گریبان‌گیر یک رسوایی اخلاقی شده است. او به همین واسطه هم به زندان افتاده و هم همسر و دو فرزندش او را ترک کرده‌اند. داستان این رسوایی اخلاقی به مجلات و نشریات زرد کشیده شده و او دیگر توان جبران رسوایی که دامنش را گرفته، ندارد.
مورین مادر مجردی است که پسرش متی دچار معلولیت شدید است و تقریبا تمام عمرش را به پرستاری و مراقبت از فرزندش گذرانده به‌طوری که دیگر تحمل این شرایط سخت را ندارد چرا که تمام زندگی‌اش را وقف فرزندش کرده است.
جِس دختر هجده‌ساله‌ جسوری است که مشکلات بسیار شدیدی با خانواده‌ا‌ش دارد و غم از دست دادن خواهرش را به دوش می‌کشد. او به تازگی در رابطه‌ای شکست خورده و همین شکست باعث شده تحمل زندگی برایش سخت بشود.
جی‌جی جوانی آمریکایی است که به عشق موسیقی راک به انگلیس آمده و به خاطر رسیدن به دختری که دوست داشته در موسیقی شکست خورده و دختر نیز او را ترک کرده است.

«سراشیب طولانی» در سه بخش نوشته شده است و داستان دارای چهار راوی اول شخص (مارتین، مورین، جس و جی‌جی) است که مدام جای‌شان را با هم عوض می‌کنند. نیک هورن‌بای در این کتاب به مضامینی چون خودکشی، اضطراب، افسردگی و بی‌قیدی در روابط می‌پردازد و یک کمدی سیاه خلق می‌کند. «سراشیب طولانی» بین منتقدان و مخاطبان بازخوردهای متفاوتی دریافت کرده و نظرات آنها بین صفر تا صد در نوسان است.

[این کتاب پیش از این، در سال ۱۳۹۲ با عنوان «سقوط طولانی» توسط علیرضا برازنده‌نژاد ترجمه و در انتشارات روشا منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...