بریده‌ای از کتاب «گزینه اشعار شفیعی کدکنی» | مروارید


شعر فرخی سیستانی را در کتاب دبیرستان دوستم خوانده بودم و به دنبال خرید دیوانش در مشهد بودم. کتاب‌فروش که دید یک بچه‌ی دوازده‌ساله‌ دیوان فرخی سیستانی را می‌خواهد، گفت: «تو شعر او را می‌خواهی چکار کنی؟» گفتم: «می‌خواهم بخوانم.» گفت: «دیوانش هم مدح سلاطین است، هم قیمتش گران است، من یک فرخی دیگری به تو می‌دهم، که هم برای آزادی و مبارزه برای حقوق مردم شعر گفته و هم قیمتش سه تومن است.» یادم است آن فرخی که من می‌خواستم مثلاً بیست‌وپنج تومان بود، گران بود. من هم سه تومن از پولم را دادم و او یک دیوان فرخی یزدی به جای فرخی سیستانی به من داد. همان موقع کتاب را با شوق باز کردم و توی راه شروع به خواندن مقدمه‌ی حسین مکی کردم. خواندم و رفتم. به خانه که رسیدم هم مقدمه را خوانده بودم هم مقدار زیادی از شعرها را. آن مقدمه خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد. اینکه فرخی یزدی را کشتند و شعرش برای آزادی و این‌که لبش را دوختند؛ یک حالت اسطوره‌ای در ذهن بچه‌ی آن زمان ایجاد می‌کرد. یادم می‌آید آن مخمسی که کمی بعد از این قضیه برای دکتر مصدق گفته بودم تحت تأثیر لحن و اسلوب و شیوه فرخی یزدی بود.

زهره ترابی

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...