مجموعه‌ای تازه از نثرهای عاشقانه سیدمهدی شجاعی با عنوان «چشم‌انتظاری» منتشر شد.

به گزارش ایسنا، این نویسنده که در سال‌های اخیر بیشتر در حوزه فیلم‌نامه و داستان‌ و رمان فعالیت داشته است، به تازگی کتابی را در همان‌ گونه نثرهای قدیمی خود و با عنوان «چشم‌انتظاری» روانه بازار کتاب کرده که مجموعه‌ای تازه از نثرهای عاشقانه‌اش با موضوع انتظار است.

در معرفی ناشر از این کتاب عنوان شده است: نثرهای کتاب «چشم‌انتظاری» اغلب نثرهایی کوتاه است. شجاعی آن‌چه را می‌توان در قالب کلام برای ایجاد حس‌برانگیزی و خلق احترام میان خود و مخاطب نسبت به امام غایب (عج) به کار برد در این متن‌ها ریخته است.

بر همین اعتبار آن‌چه در این اثر با آن روبه‌رو می‌شویم نه یک متن احساس‌برانگیز صرف است که نویسنده سعی کرده احساس و احترام و نیز بینش و آگاهی دینی نسبت به امام زمان (عج) را با هم تلفیق کند و در متن بگنجاند.

کتاب در کنار متن، با یک اتفاق گرافیکی نیز همراه شده است. فرزاد ادیبی که پیش‌تر در بسیاری از آثار منتشرشده در انتشارات کتاب نیستان و آثار سیدمهدی شجاعی فعالیت داشته، با قطعی متفاوت و شمایلی که تلفیقی از هنر خطاطی و گرافیک به شمار می‌رود، این کتاب را طراحی و صفحه‌آرایی کرده است.

کتاب نیستان «چشم‌انتظاری» را در ۱۱۶ صفحه با جلد سخت و قیمت ۷۹ هزار تومان منتشر کرده است. 

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...