چاپ پنجم کتاب «بس کن؛ به زندگی‌ات گند نزن» نوشته گری جان بیشاپ و ترجمه نفیسه معتکف توسط نشر تهران منتشر شد. چاپ نخست این کتاب بهار امسال منتشر شده است.

به گزارش مهر، انتشارات تهران پنجمین چاپ کتاب «بس کن به زندگی‌ات گند نزن؛ حودت و زندگی‌ات را خراب نکن» نوشته گری جان بیشاپ و ترجمه نفیسه معتکف را با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۲۲۶ صفحه و بهای ۳۶ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر کرد.

چاپ نخست این کتاب در بهار امسال (۱۳۹۸) با شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۳۵ هزار تومان و چاپ پیشین (چهارم) آن نیز با شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۳۶ هزار و ۵۰۰ تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

نویسنده در این کتاب با تاکید بر اهمیت کلام در نظر هانس گئورگ گادامر، ادموند هوسرل و مارتین هایدگر، به نسبت تجارب زندگی با کلام اشاره می‌کند. کتاب شامل ۱۳ فصل است که عناوین آن به ترتیب عبارتند از: «بزرگترین مشل اینجاست»، «زندگی توام با خرابکاری»، «سوال»، «اسفنج کوچولوی جادویی»، «پرتاب شدگی»، «بنا نهادن واقعیت»، «سه خرابکار»، «تو»، «آنها»، «زندگی»، «نوک پیکان»، «تغییر جهت دادن برای خلاص شدن» و «بالاخره می‌توانی از گند زدن دست برداری».

«گری جان بیشاپ» در این کتاب دست‌چینی از اظهارنظرهای شخصی درباره اختیار داشتن، زندگی بخشیدن، متعالی بودن و جسارت داشتن ارائه کرده تا با عمل به آنها در زندگی هر روز بهتر و بهتر شوید. این کتاب شما را به تفکر وا می‌دارد تا زبان و احساساتتان را در حالتی هوشیارانه و با آگاهی به زندگی روزمره به کار بگیرید و اتفاقاتی را که موجب خرابکاری‌هایتان می‌شود شناسایی کنید. به باور بیشاپ انسان‌ها می‌توانند در زمان حال طوری آینده‌شان را شکل دهند که با اعتمادبه‌نفس کامل در مسیر زندگی آرمانی قدم بردارند.

بیشاپ می‌گوید: «مهم‌ترین مسئله در دستیابی به زندگی آرمانی این است که بدانی خودت مسئول انتخاب‌های فعلی و آینده‌ات هستی. این کتاب کمک می‌کند تا خودت و سرشت واقعی‌ات را کشف کنی.

با چنین درکی، خیلی بهتر می‌توانی زندگی‌ات را متحول کنی. با راهکارهای این کتاب، می‌توانی خیلی سریع جلو گند زدن به زندگی‌ات را بگیری، خرابکاری‌هایت را تشخیص بدهی، از گذشتۀ دردناکت فاصله بگیری و در زمان حال، طوری آینده‌ات را شکل بدهی که با اعتمادبه‌نفس کامل با مسیر زندگی آرمانی‌ات همگام شوی.»

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «وقتی بحث تغییر پیش می‌آید، هرقدر هم تلاش کنی که زندگی‌ات را در مسیر مورد نظرت هدایت کنی، انگار که کاملاً به‌طور مغناطیسی به سمتی دیگر کشیده می‌شوی. به‌هرحال تو سعی خودت را کرده‌ای، درست است؟ (یا دست‌کم این کار را کرده‌ای.)

گاهی حس می‌کنی که مدام در حال کلنجار رفتن با خواسته‌هایت هستی؛ ولی آن‌ها لیز می‌خورند و از دستت در می‌روند. گه‌گداری از لحاظ جسمانی، مالی، عاطفی یا شغلی مجبور به مبارزه هستی. در این بین روزنۀ امیدی برایت پیدا می‌شود؛ ولی بعدش همه‌چیز به باد فنا می‌رود و باز هم روز از نو، روزی از نو.

در بیشتر موارد، مثل این است که انگار با خودت مشکل داری. تو دیگر آن آدم معرکه، آرمان‌گرا و آزادی نیستی که عاشق این است که عکس‌هایش را در اینستاگرام بگذارد، بلکه نسخه‌ای آشنا و تکراری و دشمن سرسخت خودت هستی؛ از آن خودخواه‌ها.

دقیقاً می‌دانی که در اینجا در مورد چه چیزی حرف می‌زنم. در مورد ایامی که همه‌چیز بر وفق مراد پیش می‌رود و ناگهان… بوم. اوضاع بی‌ریخت می‌شود و تو هم نمی‌دانی چه کنی.»

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...