کتاب " المشارع و مطارحات " به معنی راه ها و گفتگوها به فارسی ترجمه و منتشر شد.

 به گزارش باشگاه اندیشه، این کتاب که برای نخستین بار به زبان فارسی منتشر می‌شود، به قلم سیدصدرالدین طاهری حاشیه‌نگاری و ترجمه شده و در 572 صفحه از سوی نشر کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی به چاپ رسیده است.

" المشارع و مطارحات " در قالب پرسش و پاسخ مجموعه‌ای از مفاهیم حکمی را به خواننده عرضه می کند. همچنین در مقدمه‌ای که مترجم بر این کتاب نوشته است خواننده با گوشه‌هایی از زندگی و آثار این حکیم ایرانی و برخی از دیدگاه‌های وی آشنا می‌شود.

یحیی ابن حبش بن امیرک، ملقب به شهاب‌الدین، شیخ اشراق و بنیانگذار حکمت اشراق در سال 549 قمری دیده به جهان گشود، وی حکمت را نزد استاد فخر رازی در مراغه آموخت و در علم آن روزگار سرآمد همه دانشمندان شد.

 وی چون در بسیاری از موارد خلاف نظر قدما سخن می‌گفت و از حکمت ایرانی و مصطلحات زرتشتی در این سخنان استفاده می‌کرد، او را به الحاد متهم کردند و صلاح‌الدین ایوبی فرمانروای مصر و شام فرمان قتل وی را صادر کرد و این حکم در 38 سالگی وی و در سال 587 قمری به اجرا درآمد.

از جمله ویژگی‌های او این بود که مفاهیم حکمی را گاهی با زبان قصه و داستان می‌آمیخت تا فهم آن برای عموم خوانندگان راحت باشد.

دیگر آثارسهروردی عبارتند از: کتاب التلویحات، المقاومات، المشارع و المطارحات، حکمه الاشراق، رساله فی اعتقاد الحکما، آوازپرجبرئیل، رساله العشق، صفیر سیمرغ، ترجمه رساله الطیر ابن‌سینا، اللمحات، الهیاکل النوریه، الالواح المعادیه، المبدا والمعاد، طوارق النور، االبارقات الالهیه، لوامع الانوار، روزی با جماعت صوفیان و پرتو نامه.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...