افلاطون

06 خرداد 1385

افلاطون Plato(427-347 ق.م( نقطه اوج فلسفه یونان را به خود اختصاص داده است. او شاگرد سقراط و معلم ارسطو بود. در جوانی شیفته سقراط و اندیشه‌هایش شد و بعدها مکالمات فلسفی را به رشته تحریر درآورد که ما از طریق آن، سقراط را می‌شناسیم. بسیاری از مضامین فلسفی او در واقع شرح و بسط مضامین و اندیشه‌های سقراط است.

افلاطون در یک خانواده اشرافی در دولت – شهر(1) آتن و در یک زمانه پرآشوب پا به جهان نهاد. آتن درگیر جنگ با همسایه‌اش اسپارت بود و در عین حال کشمکشهای سیاسی،‌ اخلاقی و اجتماعی مهمی را در داخل جامعه خود تجربه می‌کرد. خویشان و اقوام افلاطون در جایگزین کردن هیئت حاکمه، نقش مؤثری داشتند اما به محض اینکه گروه جدید به قدرت رسید، به گفته افلاطون، ثابت کردند که «در امر استبداد، روی حکومت پیشین را سفید کرده‌اند.» زمامداران جدید کوشیدند تا سقراط را نیز آلوده کارهای خود نمایند و از این‌رو ، باعث یک رشته حوادث بودند که سرانجام به محاکمه سقراط توسط حکومت بعدی و مرگ او در زندان انجامید. افلاطون در نامه‌ای حاوی شرح این رویدادها، می‌نویسد: «هنگامی که این رخدادها و سایر مسائل درخور اهمیت مشابه را به چشم خود دیدم، با احساسی نفرت‌انگیز خود را از زیاده‌رویهای آن ایام کنار کشیدم.»

اطلاعات دقیقی درباره جزئیات زندگی افلاطون وجود ندارد. شرح‌های مربوط به آن، که توسط زندگینامه‌نویسان افلاطون و کسانی که در نوشتارهای خود از او یاد کرده‌اند، تفاوتهای چشمگیری نسبت به یکدیگر دارند. افلاطون در آستانه سی سالگی قرار داشت که سقراط از دنیا رفت. طولی نکشید که افلاطون در معیت سایر مریدان سقراط، به دیار مصر و سیسیل سفر کرد، شاید که در سیسیل مناظراتی با فیثاغورسیان داشت و از این‌رو علاقه عمیقی به مسائلی فلسفی پیدا کرد. حدود سال 385 ق.م. که به آتن بازگشت، مکتب تحقیق و تعلم خود موسوم به آکادمی را بنیان نهاد. در شصت سالگی‌اش، از او دعوت شد که به سیراکوز (2) بازگردد و دیونی زیوس دوم (3)، زمامدار جوان آن را تعلیم دهد. وی این دعوت را پذیرفت ولی بار دیگر دریافت که به طرز خطرناکی به یک موقعیت سیاسی بسیار پرمسئولیت نزدیک شده و شاهد تحریکات و دسیسه‌های سیاسی به مدت چندسال بود. چندین‌بار قصد جانش را کردند اما هیچ‌یک از آنها کامیاب نشد. دیون (4)، همان ‌کسی که ابتدا از افلاطون دعوت کرده بود تا راه و روش انسانی را به پادشاه مستبد سیراکوز بیاموزد، خود نیز کشته شد. تمامی این ماجرای طولانی و شرارت‌آمیز، می‌بایست تجربه تلخی برای مؤلف کتاب جمهوریت باشد.

آثار افلاطون را می‌توان مشتمل بر سه گروه اصلی دانست. گروه اول شامل مکالمات اولیه است که بیشتر به اهمیت و برتری اخلاق و تعاریف فضایل و صفاتی نظیر شجاعت و تقوا می‌پردازد. گروه دوم که از جمهوریت تشکیل می‌شود، نشانگر رشد و پیشرفت آراء و عقاید مهم افلاطون است: نظریه مثالها، نظریه علم و معرفت که با نظریه مثالها مرتبط است، دیدگاه افلاطون از روح بشر و مقصد آن. گروه سوم از نوشتارهای افلاطون خصلت و کیفیت نسبتاً متفاوتی دارد. برخی از این مکالمات، نشانگر توجه او به مسائل علم منطق و یک روش دیالکتیک موسوم به «جمع‌آوری و تقسیم» (5) است و نشان می‌دهد چگونه می‌توان روابط میان مثالها یا صورتها را از طریق تحلیل یک شکل کلیت یافته وسیع نظیر تقوا، به لحاظ اجزاء و تقسیمات آن، تشریح کرد. قوانین، سیاستمدار و فیلی‌بوس (6)، یعنی آثاری که به زبان فنی‌تر و با اسلوبی محکم و استوارتر نگاشته شده‌اند، به گروه سوم تعلق دارند. در سده‌های پس از مرگ افلاطون، فلسفه افلاطون را افلاطون‌گرایی نو، به ویژه پلوتینوس [فلوطین]، به عهده گرفت. تغییراتی که پلوتینوس در تفکر افلاطونی پدید آورد، به مدت چند قرن پایه و شالوده آیین افلاطونی بعد را تشکیل داد. قدیس آگوستین مضامینی چند از اندیشه‌های افلاطون را در ذهن خود جذب کرد و در آثار او رنگ جاودانه یافت. در سده‌های دوازدهم و سیزدهم میلادی ترجمه‌های دیگری از آثار افلاطون صورت گرفت، هرچند که در آن زمان، تحت‌الشعاع حضور فراگیر آیین ارسطو واقع شد که در اوج قدرت خود بود. تا سده پانزدهم میلادی یک موج جدید نو افلاطونی به صورت واکنشی در برابر فلسفه مدرسی (7) و فلسفه ارسطو، در حال پیشرفت بود، به ویژه در ایتالیا که در آنجا تحقیقات عمیقی درباره فرهنگ و عظمت تمدن قدیم آغاز شده بود. انسان‌گرایانی نظیر کولت، اراسموس و تامس مور، این اندیشه‌ها را به انگلستان آوردند و در آنجا در سده هفدهم .م.، از انگیزش تازه‌ای در کار پیروان آیین افلاطون در دانشگاه کمبریج –یعنی بنجامین ویچکوت، هنری مور و رالف کادورت- برخوردار شد.

نفوذ افلاطون در فلسفه و فرهنگ، به طور کلی فقط قابل مقایسه با ارسطو است. اندیشه‌های هردوی آنان نه‌تنها در الهیات مسیحیت وارد شد، که در بسیاری از شیوه‌های تفکر و تبیین جهان نیز کارساز افتاد.

پنجاه فیلسوف بزرگ. نوشته دایانه کالینسون. محمد رفیعی مهرآبادی. انتشارات عطایی

1-City-state  2-Syracuse, Siracusa  3-Kionysius II
4-Dion  5-Collection and Division  6-Philebus
7-Scholaticism

به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...