ماریو بارگاس یوسا ، نویسنده سرشناس پرویی از دانشگاه «سیمون بولیوار» دکترای افتخاری دریافت کرد.
به گزارش ایبنا به نقل از «هرالد تریبیون»، ماریو بارگاس یوسا، نویسنده مشهور  آمریکای لاتین، این نشان دکترای افتخاری را دو روز پیش از دانشگاه «سیمون بولیوار» دریافت کرد که به «هاروارد ونزوئلا» معروف است.

یوسا در مراسم دریافت جایزه به سخنرانی درباره رابطه بین هنر و سیاست پرداخت و از ادبیات به عنوان «عاملی برای ارائه دیدگاه‌های غیرفرقه‌گرایانه از تجریبات بشری» یاد کرد.

یوسا که همواره تاریخ و سیاست کشورهای لاتین، موضوع اصلی نوشته‌هایش را تشکیل می‌دهد، در کتاب «سور بز» که از مهم‌ترین آثارش محسوب می‌شود، با قلم پرقدرت خود به یکی از سیاه‌ترین دیکتاتوری‌های آمریکای لاتین که در دوره «تروخیو» در دومنیکن موجب مرگ هزاران تن شد، پرداخته و در «جنگ آخر زمان» مبارزات آزادیخواهانه برزیل را مد نظر قرار داده است.

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...