شاهنامه‌پژوهی از مغرب‌زمین | ایبنا


«اکنون، من نه تنها از نظر جسمی، که از لحاظ فکری نیز ناتوان شده‌ام و در آرزوی به پایان رسیدن عمرم هستم. از دوران کودکی ضعیف بودم و حالا فقط کمی به پایان نود و پنجمین سال زندگی‌ام مانده است!» آری، شگفتی تئودور به‌جا بود؛ او از دوران کودکی، بسیار ضعیف بود. بیماری خونی‌، تن ظریف و نحیفِ کودکانه او را تا به آن اندازه رنجور کرده بود که بیشتر اوقات نمی‌توانست از خانه بیرون برود و هم‌پای هم‌سالانش در کلاس درس بنشیند. اما شگفتانه تقدیر آن بود که این کودک رنجور با تلاش خستگی‌ناپذیر و ظرافت مثال‌زدنی خود اعتباری به دانش شرق‌شناسی ببخشد که نزدیک به یک قرن پس از مرگش، همچنان تحسین صاحبان خرد را برانگیزاند.

تاریخ قرآن» [Geschichte des Qorans]

تئودور نولدکه [Theodor Nöldeke] در دوم مارس ۱۸۳۶ در هاربورگ، منطقه‌ای در جنوب هامبورگ، چشم به جهان گشود. خانواده‌اش در زمره طبقات فرهنگی شهر هیلدسهایم بودند و پدرش سال‌ها در هاربورگ و لینگن، مدیر مدرسه بود. دغدغه و اشتغال پدر در حوزه آموزش باعث می‌شد حتی در شرایط سخت بیماری و خانه‌نشینی تئودور، از پرورش اندیشه‌اش غافل نباشد و زبان‌های لاتینی، یونانی و عبری را به او بیاموزد؛ آموزشی که سبب‌ساز علاقه‌مندی بیشتر تئودور به زبان‌شناسی و تحصیلش در رشته‌ی «زبان‌های شرقی» در دانشگاه گوتینگن شد.

نولدکه در دانشگاه گوتینگن از مصاحبت استادانی همچون هاینریش اوالد بهره‌مند شد و در بیست سالگی دکترای «شرق‌شناسی و زبان‌های سامی» این دانشگاه را با درجه ممتاز دریافت کرد. او برای دریافت مدرک دکترای خود رساله‌ای نوشت که آغازگر عمیق‌ترین و مهم‌ترین مطالعات شرق‌شناسی درباره قرآن بود. وی «تاریخ قرآن» را موضوع مطالعه خود قرار داد و در آن به موضوع منشأ و خاستگاه پیدایش قرآن و اصل و ترکیب سوره‌های آن پرداخت.

افزایش علاقه‌مندی اروپاییان به مطالعات اسلامی در اواسط قرن نوزدهم، سبب شد آکادمی ادبیات پاریس در سال ۱۸۵۷ برای بهترین نوشته در زمینه «تاریخ انتقادی متن قرآن‌» جایزه‌ای تعیین کند. یک سال بعد، نولدکه با افزودن فصل‌های جدیدی به متن رساله دانشگاهی خود و انجام برخی اصلاحات در آن‌، توانست متن کامل‌تری را تقدیم آکادمی ادبیات پاریس کند و جایزه آن را به‌طور مشترک با «آلویس اشپرنگر» آلمانی و «میکله آماری» ایتالیایی دریافت نماید.

نولدکه اگرچه رساله خود را در سال ۱۸۶۰ تحت عنوان «تاریخ قرآن» [Geschichte des Qorans] منتشر کرد، اما هیچ‌گاه این اثر فاخر را در بند نام خود قرار نداد. به همین دلیل بود که در سال ۱۸۹۸، هنگامی که ناشر از او خواست تا در متن کتاب تجدیدنظر به عمل آورد و مطالبی را به آن الحاق کند، او به عذر ضعف مزاجی که از کودکی همراهی‌اش می‌کرد از ادامه کار انصراف داد و یکی از شاگردان خود به نام «فردریش شوالی» را برای این کار به ناشر معرفی کرد. کار تکمیل کتاب «تاریخ قرآن» تا چهل سال بعد توسط «فردریش شوالی»، «هاینریش تسیمرن»، «گوتهلف برگشترسر» و «اوتو پرتسل» ادامه یافت، هرچند این تلاش گروهی، نام نولدکه به‌عنوان آغازگر این حرکت بزرگ را به حاشیه نبُرد.

نولدکه، که از جوانی بلندنظری و ژرف‌نگری در سیمایش هویدا بود، سال‌های پس از تحصیل خود را به غور در منابع شرقی موجود در کتابخانه‌های وین، لیدن، گوتا، برلین و گوتینگن پرداخت تا بستر پرمایه‌ای برای حرکت علمی پیش رویش فراهم آورد. در همین فاصله زمانی بود که اشعار عرفانی عطار و سعدی را مطالعه کرد و با بزرگان خاورشناسی آن زمان همچون «انگلمان»، «دیونگ» و «دخویه» آشنایی یافت.

نولدکه در سال ۱۸۶۱ تدریس در دانشگاه گوتینگن را آغاز کرد و در سال ۱۸۶۴ به مرتبه دانشیاری درآمد. چهار سال بعد عهده‌دار تدریس در دانشگاه کیل شد و فاصله سی و هشت ساله مابین سال‌های ۱۸۷۲ و ۱۹۲۰ را به پژوهش و تدریس در دانشگاه استراسبورگ پرداخت.

گذشته از پژوهش‌های ارزشمند و بی‌بدیل تاریخی مانند تاریخ قرآن و سیره محمد(ص) بی‌گمان می‌توان نولدکه را یکی از معتبرترین دانشمندان اروپایی در زمینه شعر عربی باستان تا روزگار خود به شمار آورد. او در این خصوص به تحقیق و نشر مقالاتی پرداخت که ثمره آن در کتابی با نام «مقالاتی درباره‌ی شناخت شعر عربی کهن» به منصه ظهور رسید. او در بررسی این اشعار تنها به تحقیق در صورت‌های خاص واژگانی و دستوری اکتفا نکرد بلکه به بررسی تصویر ارائه‌شده از سنت‌ها و تاریخ اعراب که در این اشعار آمده است نیز پرداخته است. پرداختن به دستور زبان و تحقیقات زبان‌شناختی نیز یکی دیگر از حوزه‌های مورد علاقه‌ی او بود. در این خصوص نیز به تألیف آثاری مانند «درباره‌ی دستور زبان عربی کلاسیک» و «مقالاتی درباره زبان‌شناسی سامی» دست زد.

اگرچه تخصص اصلی نولدکه زبان‌های سامی بود، گویا تقدیر بر آن بود که ماندگارترین آثارش در حوزه تاریخ صورت پذیرد. زمانی‌که «دخویه» شرق‌شناس نامی هلندی در صدد نشر تاریخ طبری برآمد، با توجه به مطالعات نولدکه در تاریخ قرآن، تحقیق و تصحیح بخش ساسانیان این کتاب را به او سپرد.

نولدکه مطالعه عمیقی در تاریخ ساسانیان صورت داد و نتیجه مطالعات و تحقیقاتش را به‌صورت تعلیقاتی بر تاریخ ساسانیان طبری با عنوان «تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان» در پانصد صفحه در سال ۱۸۷۹ منتشر کرد. هرچند این کتاب مهم در مغرب‌زمین مورد توجه و عنایت فراوان دانشمندان حوزه شرق‌شناسی واقع شد، اما ناآگاهی دانشمندان و مورخان ایرانی سبب شد تا این منبع کم‌نظیر تاریخی تا سال‌ها در کشورمان ناشناخته بماند و اولین ترجمه فارسی آن، پس از یکصد سال از انتشار نخستینش به همت عباس زریاب خویی صورت گیرد.

اگرچه از زمان انتشار «تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان» نولدکه مدت بسیار زیادی سپری شده و آگاهی از زبان‌های «پهلوی اشکانی» و «سُغدی» وسعت و عمق بیشتری پیدا کرده است، اما کتاب نولدکه اصالت و اعتبار خود را همچنان حفظ کرده است. استاد زریاب خویی برای توضیح چرایی این امر دو دلیل عمده را یادآور می‌شود: «نخست آنکه نولدکه به جهت تبحر بسیار زیادی که در زبان‌های یونانی و لاتینی و سریانی داشت، تقریباً آنچه را در این زبان‌ها درباره تاریخ ساسانی نوشته شده است خوانده و با منابع اسلامی عربی و فارسی تطبیق داده است. «کارنامه‌های شهدای مسیحیت» را به زبان سریانی به دقت خوانده؛ «تلمود بابلی» را از متن عبری آن مطالعه کرده؛ آثار نویسندگان ارمنی را از روی ترجمه‌های اروپایی از نظر گذرانده است و گمان نمی‌کنم کسی از شرق‌شناسان پس از او این کار را با این دقت و احاطه و وسعت انجام داده باشد. دوم آنکه نولدکه با هوش سرشار و شمّ تاریخی و زبان‌شناسی خود در آنچه تحقیق کرده تقریباً سخن آخر را گفته است. جز در مواردی که کتیبه‌ها و مواد تازه‌پیداشده چهره مطالب را کاملاً تغییر داده باشد، مطالبی که نولدکه درباره گاهشماری ساسانیان نوشته است، همچنان معتبر بوده و علی‌رغم بعضی ایرادات، تحقیقات بعدی صحت آن را تأیید کرده است.»

برای بیان پشتکار نولدکه در این فعالیت علمی همین بس که بدانیم که او برای استناد و تطبیق بهتر تاریخ طبری با منابع ایرانی هم‌عصر آن، به‌طور خودآموز به فراگیری زبان فارسی میانه پرداخت و در خواندن متون فارسی میانه به چنان تبحری رسید که حتی بر کار زبان‌شناسان برجسته هم‌دوره خود در این حوزه نقد و یادداشت می‌نوشت. یکی از مهم‌ترین نتایج تحقیقات او در این زمینه اثبات نظر «وسترگارد» شرق‌شناس شهیر دانمارکی بود که فارسی میانه زبانی آمیخته از عناصر ایرانی-سامی نیست بلکه یک زبان ایرانی مستقل است.

شاهنامه‌پژوهی از مغرب‌زمین
نولدکه در خلال تحقیقات گسترده خود برای تصحیح تاریخ طبری و نوشتن تعلیقات آن، به ادبیات حماسی ایران علاقه‌مند شد و به مطالعه عمیق شاهنامه روی آورد. نتایج این تحقیق همه‌جانبه درباره تاریخ حماسی ایران، نخستین‌بار در مقاله‌ای وزین با عنوان «حماسه ملی ایران» [Das iranische Nationalepos] در جلد دوم کتابی با نام «اساس زبان‌شناسی ایرانی» در استراسبورگ منتشر شد و بعدها در سال ۱۹۲۰ به‌صورت جداگانه به زبان آلمانی در برلین و لایپزیگ به طبع رسید. نولدکه این کتاب را با مقدمه مختصری درباره روایت‌های حماسی ایران آغاز کرده است. او با اشاره به تدوین «شاهنامه ابومنصوری» و روایت‌های منظوم برگرفته‌شده از آن توسط «دقیقی» و پس از او «فردوسی»، مدعی آن می‌شود که فردوسی در تدوین «شاهنامه» تنها از منابع مکتوب استفاده کرده و علاوه‌بر «شاهنامه منثور ابومنصوری» که مأخذ اصلی او بوده، از منابع و مآخذ دیگر هم بهره برده است.

حماسه ملی ایران» [Das iranische Nationalepos]

نولدکه در بخش دیگری از این نوشتار، مقایسه بادقت و ظرافتی را میان «غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم» ثعالبی و «شاهنامه» فردوسی انجام داده و نتیجه گرفته که همانندی‌های فراوان این دو منبع نتیجه استفاده از یک منبع واحد یعنی «شاهنامه ابومنصوری» بوده است. نولدکه برخی از اختلافات ریز و درشت میان کتاب ثعالبی و اثر فردوسی را به استفاده آنها از دو نسخه متفاوت از «شاهنامه ابومنصوری» نسبت می‌دهد. کتاب «حماسه ملی ایران» توسط بزرگ علوی به فارسی برگردانده شد و در سال ۱۳۲۷ شمسی با مقدمه عالمانه سعید نفیسی به چاپ رسید.

از نولدکه نزدیک به هفتصد کتاب، مقاله و جستار بر جا مانده است، از جمله مقالات ایران‌شناسی او می‌توان به آثاری مانند «کارنامه اردشیر بابکان»، «کیانیان در اوستا»، «درباره جای‌نام‌های ایرانی مختوم به «کرت» و دیگر پایانه‌ها»، «درباره زبان پهلوی و سکه‌شناسی»، «آتروپاتن»، «بهترین کماندار آریایی در اوستا و در طبری»، «مقالاتی درباره تاریخ ایران»، «مطالعات ایرانی»، «فارسی یهودی»، «درباره فارسی میانه» و «دیو سفید مازندران» اشاره کرد.

در سال ۱۹۰۶ میلادی به مناسبت هفتادمین زادروز نولدکه، شاگردان و دوستان او جشن‌نامه‌ای برای بزرگداشت او با عنوان مطالعات شرقی منتشر کردند. در این جشن‌نامه هشتاد و شش دانشمند از سیزده کشور در زمینه‌های گوناگون مانند اسلام، زبان‌های عربی، آرامی، عبری، ترکی، فارسی و مصری مقاله‌های عالمانه‌ای به او تقدیم کردند. فهرست آثار او نیز در همین جشن‌نامه منتشر شده است. نولدکه پس از بازنشستگی در سال ۱۹۰۶ میلادی، چهارده سال بعد را همچنان در استراسبورگ ماند و به تحقیق و پژوهش ادامه داد.

نولدکه در طول دوران حیات علمی پربارش، هیچ‌گاه احساسات و عواطف معنوی خود را در تحقیقات علمی دخالت نداد و اگر گاهی از شکست قیصران روم و پیروزی ایرانیان احساس ناراحتی می‌کرد، آن را در همان حد احساس نگه می‌داشت و هرگز در صدد قلب و دگرگون ساختن حقایق برنمی‌آمد. در یک کلام، او همواره جایگاه علم را بالاتر از حد عواطف شخصی خود قرار می‌داد. او که سیاست‌های استعماری دوران خود را مردود می‌دانست، در نامه‌های خصوصی اواخر عمر خود به دوستانش، نسبت به ظهور موج نازیسم و نهضت ضد سامی در آلمان اظهار تنفر می‌کرد.

نولدکه در طول حیات فکری‌اش، از افکار انتزاعی و مجادلات فلسفی دوری می‌گزید و در بند نظریات و تئوری‌ها درنمی‌آمد. آنچه علمی و ثابت‌شدنی است، مورد علاقه‌اش بود. به آثار ادبی انسانی یونان باستان عشق می‌ورزید و از آثار جاویدان مشرق‌زمین به شاهنامه فردوسی علاقه‌ای بسیار داشت.

نولدکه در سال ۱۹۲۰ به کارلسروهه رفت و ده سال پایان عمرش را با خانواده پسرش سپری کرد. ضعف مزاجی ناشی از بیماری خونی که از کودکی گریبانش را گرفته بود، تا پایان عمر نود و پنج‌ساله‌اش او را رها نکرد. نولدکه در یکی از عصرهای پاییزی سال ۱۹۳۰ در آخرین نامه خود به «فردریش گیزه» شاگرد قدیمی‌اش می‌نویسد: «اکنون، من نه تنها از نظر جسمی، که از لحاظ فکری نیز ناتوان شده‌ام و در آرزوی به پایان رسیدن عمرم هستم. از دوران کودکی ضعیف بودم و حالا فقط کمی به پایان نود و پنجمین سال زندگی‌ام مانده است!» شاید هنگام نوشتن این کلمات، عمر سپری‌شده‌اش را از نظر می‌گذراند و شعر شیخ بهایی را زیر لب زمزمه می‌کرد که:

شب‌های هجر را گذراندیم و زنده‌ایم
ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود

چهل روز پس از نگارش این نامه، در ۲۵ دسامبر ۱۹۳۰ «تئودور نولدکه» چشم از جهان فرو بست. اما امتداد حضورش در ساحت علم همچنان پابرجاست، آن‌چنان که گفته‌اند: «ثبت است بر جریده عالم دوام ما…»

منابع:
نولدکه، تئودور. «تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان»، ترجمه عباس زریاب خویی. تهران: انجمن آثار ملی، [۱۳۵۸].
بهشتی، محمدرضا. «تاریخ قرآن»، در دانشنامه جهان اسلام، ج ۶. تهران: بنیاد دایره‌المعارف اسلامی، ۱۳۸۰.
طامه، مجید. «تئودور نولدکه»، در دانشنامه زبان و ادب فارسی، ج ۶. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۴.
ساکت، سلمان. «نولدکه و روایت‌های حماسی ایرانی». نشریه پاژ، شماره ۷، پاییز و زمستان ۱۳۸۸.
شواربی مقدم، احسان. «نامه‌ای نویافته از تئودور نولدکه». نشریه اسناد بهارستان، شماره ۳، پاییز ۱۳۹۰.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...