مراسم رونمایی از کتاب «افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات» با حضور اهالی فرهنگ ایران و افغانستان برگزار شد.

افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات بصیر احمد حسین‌زاده

به گزارش کتاب نیوز به نقل از اطلاعات؛ دکتر هادی خانیکی، استاد علوم ارتباطات در این مراسم در سخنانی با طرح سئوال‌هایی مبنی بر این که چرا به رغم مشترکات با افغانستان به« مااندیشی» نرسیده‌ایم؟ و چرا خطی که چند ژنرال انگلیسی کشیدند و مثلا هرات را به آن طرف پرتاب کردند کارآمد بوده است؟ تاکید کرد: کتاب «افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات» می‌تواند پاسخی به این سئوالات باشد. خطوط اجتماعی از مرزها نمی‌گذرند، اما عادی سازی شده است؛ به طوری که نمی‌شود «فریمان» را یکی از شهرهای آن‌ها و هرات را از ما دانست.

وی تاکید کرد: این مرز میان زبان، مذهب و سیاست کشیده شده و در حقیقت مداخلات سیاسی بین ما فاصله انداخته است و جدایی به حدی رسیده که تصورمان از خودمان، کوچکتر از زمان نوشتن سفرنامه ناصرخسرو و یا مولوی در بلخ است.

خانیکی گفت: اکنون سیاست سبب شده است ملت افغانستان را همسایه‌ای که در آیین تمدن و سنت ماست نبینیم و همسایه‌ای که حقی برگردن ما دارد نبینیم، بلکه همسایه را به شیوه ناسیونالیسم افراطی می‌بینیم که بر این موضوع تکیه دارد که «از همسایه ات فاصله بگیر !»

وی در ادامه درباره کتاب« افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات» گفت: بازنمایی از افغانستان در این کتاب، بازنمایی مناسبات حاکمیتی و دولتی درگذشته 2 کشور است، این که چگونه افغان ستیزی ایجاد شد، که البته این مساله در اخبار حوادث بهتر دیده می‌شود.

خانیکی از تلاش‌های فرهنگی مانند تدوین کتاب برای همدلی 2 کشور تقدیر کرد و گفت: نباید در همین حد متوقف شویم؛ وقتی تاریخ 2 کشور را مدنظر قرار می‌دهیم، کشورهایی با یک رنج مشترک و با فرهنگ و تمدن مشترک به این نتیجه می‌رسیم که نوع مهاجرت و نوع سیاستگذاری این دوپارگی را شکل داده است.

استاد علوم ارتباطات به سابقه تاریخی دامن زدن به بی اعتمادی میان 2 کشور اشاره کرد و گفت: سال‌های گذشته زمانی که وزارت علوم بودم، وقتی قتل‌های زنجیره‌ای زنان شکل گرفت شایعه شد قاتل افغانستانی بوده است که بعدها متوجه شدیم که افغانستانی نیست اما این تصویر در ذهن‌ها از مهاجران افغانستان به اشتباه شکل گرفته بود.

وی با طرح این سئوال که برای تغییر این تصویر باید چه کنیم تا هر وقت جرمی اتفاق می‌افتد ، یاد افغانستان نیفتیم؟ ادامه داد:وقتی سخن از افغانستان به میان می‌آید باید یاد مولوی، مکتب هرات، رشد زبان فارسی بیفتیم، باید نشان دهیم اتباع افغانستان شخصیت‌های بزرگ، ادیب، محقق، شاعر، فیلمساز، فیلسوف و پزشک دارند.لذا سخن من با اهالی فرهنگ و ادب این است که از گذشته سرمشق بگیریم ؛ سرمشقی که سرمشق گفتگو است که صرفا بر اساس شباهت نیست، بلکه تفاوت را به رسمیت می‌شناسد.

وی به اشعاری از مولانا در این باره اشاره کرد و از منظر کنشگری مولانا تاکید کرد: در کنشگری مولانا اصل بر موافقت و این همان میراث حوزه تمدنی است که باید به تفاوت‌ها و تعارض‌ها پرداخت؛ موافقت به قصد ساختن افق مشترک، نوعی آستانه نشینی است.

خانیکی ادامه داد: با وجود مخالفت‌ها باید صبر کرد و برای این که ما و افغانستانی‌ها بتوانیم در این مکان و زمان کاری برای انجام داشته باشیم باید ضلع اجتماع را تقویت کنیم و بدانیم کنش‌های کوچک و متکثر برپایه حرمت و نهادمندی می‌تواند موثر باشد.

وی ادامه داد: در این حوزه از رمان، سینما و شعر کمتر استفاده شده است در حالی که این‌ها زمینه‌هایی برای تقویت همسایگی هستند تا افراط گری‌ها بر ایران فرهنگی و افغانستان فرهنگی سایه نیندازد، ممکن است سیاست این فاصله را تقویت کرده باشد و برداشت‌های عامیانه همسایگی را تقویت نکند، اما با شکل دادن نهادهای گفتگویی، گذشته رابا سویه موافقت و همگرایی بازخوانی کنیم و در« جهان زیست‌های مشترک»، بدانیم ایرانی و افغانستانی می‌توانند حرفی برای گفتن در این دنیا داشته باشند.

رونمایی افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات

این کتاب منحصر به فرد است
بصیر احمد حسین‌زاده
نویسنده کتاب هم در این مراسم گفت: مطالبی که روزنامه اطلاعات از افغانستان از سال ۱۳۰۷دوره امان الله خان تا ۱۳۳۳به چاپ رسانده و در این کتاب گنجانده شده است، بنده در هیچ کتاب تاریخی نمونه آن را ندیده ام. وی با بیان اینکه در نمایشگاه کتاب تهران این ایده با مشاهده خبرهای مربوط به افغانستان در آرشیو مدنظرم قرار گرفت و چند سال گذشت تا توفیق گردآوری این مجموعه فراهم شود، ادامه داد: آن زمان با همکاری مدیر مسئول روزنامه «جامعه باز» در کابل در ۲۹۰شماره این مطالب منتشر شد.

نویسنده کتاب «افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات» همچنین از زحمات پدرو همسرش و همکاری دوستانش محمدکاظم کاظمی و مظفری تشکر و همچنین از مدیران روزنامه اطلاعات که در جمع آوری و ویراستاری کتاب و انتشار آن وی را یاری کردند، قدردانی کرد.

همچنین محمدکاظم کاظمی، ویراستار کتاب در این مراسم تاکید کرد: خوشحالم که رونمایی کتابی درباره افغانستان تبدیل به رویداد فرهنگی در مشهد شده است؛ در این کتاب به روایت افغانستان در یک روزنامه قدیمی می‌پردازیم که ۱۰۰سال قبل با امکانات آن زمان منتشر شده است و حتی گاهی خواندن آن دشوار است. برای تدوین کتاب تفحص شده و بسیار دشواری در خواندن و پیدا کردن مکان‌ها و روایت‌ها وجود داشته تا به نتیجه رسیده است.

دکتر محمد جعفر یاحقی، رئیس موسسه خردسرای فردوسی هم در این مراسم با ابراز خرسندی از چاپ «افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات» و برگزاری این مراسم ، روزنامه اطلاعات را منبع ارزشمند برای کسب اطلاعاتی که سیر تاریخی دارد، دانست و افزود: نگارش این کتاب‌ها در رفع سوءتفاهم‌ها و ناآشنایی‌های 2 ملت موثر است و می‌تواند ذهنیت‌ها را تصحیح کند. همچنین ضرورت مطالعه این کتاب‌ها را برای مسئولان حس می‌کنم؛همچنین مدیران جوان نیاز دارند تا بر اساس مطالعه تاریخ 2 کشور، تصمیمات بهتری اتخاذ کنند.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...