کتاب «به خاطره اعتمادی نیست» [The Unreality of Memory: And Other Essays] اثر الیزا گبرت [Elisa Gabbert] با ترجمه کیوان سررشته توسط نشر اطراف منتشر شد.

به خاطره اعتمادی نیست» [The Unreality of Memory: And Other Essays] اثر الیزا گبرت [Elisa Gabbert]

به گزارش کتاب نیوز، نسخه اصلی این کتاب با دوازده جستار در سال 2020 منتشر شده بود.

ناشر در توضیح محتوای این کتاب آورده است:
منتقدان جستارهای این کتاب را به کارت‌ پستالی از آینده تشبیه کرده‌اند؛ تصویری که انگار به دست ما رسیده تا تناقض‌هایمان را در زندگی پیشا‌‌آخرالزمانی عریان کند. «به خاطره اعتمادی نیست» از زندگی ما زیر سایه‌ی ترسی همیشگی حرف می‌زند؛ از نیاز عجیب ما به بدتر شدن اوضاع. باورکنیم یا نکنیم، ما به مشاهده‌ی مصائب، فاجعه‌‌ها و کاستی‌های جهان معتاد شده‌ایم. جستارهای گبرت، نگاهی عمیق‌اند به زندگی پر اضطراب ما در عصر اخبار بد همیشگی. او به رغم پرداختن به موضوع‌های مختلف،‌ هوشمندانه انسجام کلی مطالب را حفظ کرده و مخاطب را به تفکر درباره‌ی پایان محتمل جهان دعوت می‌کند و گاه شاعرانه و گاه فلسفی، درباره‌ی فاجعه‌های گوناگون ــ از تایتانیک و چرنوبیل و شاتل فضایی چلنجر گرفته تا پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ ایالات متحده و پاندمی‌های ویروسی‌ ــ می‌نویسد.

الیزا گبرت (1979- ) شاعر، نویسنده و جستارنویس آمریکایی است که در رشته‌های زبان‌شناسی، علوم شناختی و نگارش خلاق تحصیل کرده است. این کتاب اولین اثر از اوست که به فارسی ترجمه شده است.

کیوان سررشته مترجم این اثر، دانش‌آموخته‌ی تئاتر در دانشگاه تهران است و نمایشنامه‌هایی مثل «آپارتـ/مان»، «من شاه ریچارد بودم» و «ابر صورتی» را نوشته است. پیش از این سه کتاب با ترجمه‌ی کیوان سررشته در نشر اطراف منتشر شده است: «اگر به خودم برگردم»، «اتاق کار» و «دیدار اتفاقی با دوست خیالی».

برشی از کتاب:
«یک بار در توییتر لینک مطلبی را دیدم با عنوان «آیا باید نسبت به اعیانی‌سازی احساس گناه کنیم؟ این پادکست کمک‌تان می‌کند تصمیم بگیرید.» خنده‌ام گرفت که چه کار عبثی است، به یک پادکست گوش بدهیم تا بفهمیم باید احساس گناه داشته باشیم یا نه. چند ماه بعدتر در کتابخانه، کتابی دیدم با عنوان «باید نگران چی باشیم؟» این‌ها ظاهراً پرسش‌هایی واقعی‌اند که ما دست به گریبان‌شان هستیم. پرسش‌هایی مثل این که «اضطرابم را بر چه چیزی متمرکز کنم تا در نظر خودم شهروند خوبی برای یک جامعه‌ی مضطرب باشم؟» ما باور داریم که باید نسبت به مسائل درست نگران باشیم، حتی اگر نتوانیم حل‌شان کنیم. اما نگرانی هم مثل تمرکز ذخیره‌ی محدودی دارد؛ ما نمی‌توانیم همزمان نگران همه چیز باشیم. این یعنی بیشتر ما درباره‌ی تهدیدهای آنی نگرانیم نه تهدیدهای محو و مبهمی که ممکن است تا هزاران سال دیگر اتفاق بیفتند یا نیفتند، حتی اگر درنهایت این دسته از تهدیدها نگران‌کننده‌تر باشند. یک راه برای به اصطلاح صرفه‌جویی در نگرانی‌هایمان این است که بیندازیم‌شان روی دوش دیگران. روی دوش متخصصانی که احتمالاً بهتر از ما می‌دانند تا چقدر باید ترسید و این ترس را کجا باید به کار برد. این راه شاید اضطراب شخصی را کاهش بدهد ولی لزوماً باعث امنیت بیشتر ما نمی‌شود.»

«به خاطره اعتمادی نیست: یک راهنمای ادبی برای زندگی پیشاآخرالزمانی» در ۲۴۸صفحه و با قیمت 110هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...