داستان بلند «خاطرات یک گاو» [Memorias de una vaca] نوشته برناردو آچاگا [Bernardo Atxaga] به‌تازگی با ترجمه علیرضا شفیعی‌نسب توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شد.

خاطرات یک گاو» [Memorias de una vaca]  برناردو آچاگا [Bernardo Atxaga]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۰۹ در اسپانیا منتشر شده است.

نویسنده اسپانیایی این‌کتاب می‌گوید آن را به‌خاطر حوادث و اتفاقاتی که در کودتای ژنرال فرانکو و جنگ داخلی اسپانیا رخ داده‌اند نوشته است. بخشی از سوالات این‌نویسنده درباره زندگی گاوهایی بوده که در سال‌های پس از جنگ در کوه‌هایی زندگی کردند و در مناطقی چریدند که مبارزان تحت تعقیب گارد مدنی فرانکو حضور داشتند. برناردو آچاگا پس از به‌کارگیری قوه منطق برای رسیدن به سوالاتش درباره جنگ داخلی اسپانیا، از قوه خیال بهره گرفته و این‌کتاب را نوشته است.

شخصیت اصلی کتاب «خاطرات یک‌گاو»، گاوی به‌نام مو است که خواسته سرنوشتی مثل گاوهای دیگر نداشته باشد. حالا هم در دوران پیری خاطراتش را می‌گوید و ماجراهایی را روایت می‌کند که به‌خاطر تصمیمش سرش آمده‌اند. او نخواسته مثل گاوهای دیگر باشد و تاوانش را هم داده است. اما علت این‌که خواسته مثل گاوهای دیگر نباشد این بوده که شنیده هیچ موجودی در دنیا احمق‌تر از یک گاو احمق نیست.

مو در دوران جنگ داخلی به دنیا آمده و همه عمر خود را گاو بوده است. اما روزی صدای ندای درونی‌اش را می‌شنود که به او می‌گوید خواب و راحتی دیگر بس است و وقتش رسیده که او در زندگی‌اش تحولی ایجاد کند.

داستان این‌کتاب در ۹ فصل نوشته شده است. این ۹ فصل به‌ترتیب عبارت‌اند از:

«فرمان ندای درونم؛ (یا چه شد که تصمیم گرفتم خاطراتم را بنویسم.) یادآوری اتفاقات شبی که برف سنگین می‌بارید.»، «چرا به زادگاهم،‌ بالانساتگی، برنمی‌گردم. آنچه پولین برناردت برایم تعریف می‌کند. اولین ضربه روحی: تولدم»، «عینک سبز و دو نوچه‌اش. داستان برج بابل. گاوی به نام گاو خندان جانم را نجات می‌دهد و بعد داستان جنگی را برایم تعریف می‌کند که تازه تمام شده بود.»، «زندگی راحت در بالانساتگی و تبعات منفی‌اش. شخصیت ژنوببا. برگزاری ضیافتی برای ما گاوهای سیاه»، «از گاوهای احمق دل می‌کنم و سر از بیابان درمی‌آورم. وانت شورلت علوفه بیشتر و بیشتری می‌آورد. یکی از رازهای بالانساتگی را کشف می‌کنم.»، «گفتگویی مفصل میان من و گاو خندان. سخنرانی سرخر درباره آلفا و امگا. به چرخش درآمدن چرخ بزرگ رازها. رویدادهای مهم در بالانساتگی»، «تغییر اوضاع بالانساتگی. من و گاو خندان در چنگال چند مرد جوان گرفتار می‌شویم. در یکی از جشن‌های روستا، بلایی شبیه ماجرای اوتروپیوس قدیس به سرم می‌آید.»، «من و گاو خندان برای زندگی به تپه‌ها می‌رویم و چند گراز وحشی می‌بینیم. میانه‌مان شکراب می‌شود (یا چه شد که از هم جدا شدیم). گفتگوی جدی‌ام با سرخر درباره هند،‌ پاکستان و دیگر جاهای کره زمین» و «به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی‌ست».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

هر دویمان روی خزه سرد زانو زده بودیم: گاو خندان یک طرف هواپیما و من طرف دیگرش. کنار آن تکه فلزهای زنگ‌زده آرام با هم گپ‌وگفت می‌کردیم. نمی‌خواستیم یکراست برویم سر موضوعی که دلیل اصلی رفتنمان به آن‌جا بود. وقت کافی برای بحث درباره کشف برنج داشتیم.
افسار فکرم را به دست خاطرات سپردم و به گاو خندان گفتم: «یه روز توی اون برف‌ها یه اتفاق خیلی بدی واسه‌م افتاد. رفته بودم رو تپه و داشتم از علف‌های کوتاهش می‌خوردم؛ تا به خودم اومدم دیدم یه گله گرگ دنبالم افتاده. راستش رو بخوای، بدجور شوکه شده بودم.»
گاو خندان سر بزرگش را بالا آورد و با نگاهی مشتاق و کنجکاو پرسید: «گرگ؟ چند تاشون رو با شاخ‌هات نفله کردی؟» باز هم ندای وحشی درونش بود که حرف می‌زد.
«راستش فرصت نشد هیچ‌کدومشون رو نفله کنم، ولی یه لگد محکم نثار رهبرشون کردم و یه دندون هم تو دهنش نموند.»
گاو خندان با شور و اشتیاق گفت: «ای‌ول! دمت گرم!»
«ناگفته نماند، اون هم یه چیزی گیرش اومد. بی‌وجدان دمم رو گاز گرفت.»
«ای بابا؛ اون که چیزی نیست!»
گاو خندان حالا به دامنه‌های برف‌گرفته تپه‌ها خیره شده بود تا ببیند هنوز هم آن‌جا گرگ هست یا نه.
آهی کشید و گفت: «حیف که باهات نبودم. خیلی دوست داشتم یه فصل کتک مفصل به او گرگ‌ها بزنم! گفتی کجا دیدی‌شون؟»

این‌کتاب با ۱۶۸ صفحه، شمارگان ۹۹۰ نسخه و قیمت ۶۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...