«درس خوشنویسی» نوشته میخاییل شیشکین با ترجمه آبتین گلکار منتشر شد.

به گزارش مهر،  داستان «درس خوشنویسی» نوشته میخاییل شیشکین کتاب پانزدهم «شاهکارهای ۵ میلی‌متری» نشر افق است. شیشکین نویسنده ناراضی روس، بیشتر به خاطر رمان‌هایش شناخته می‌شود که برنده جوایز ادبی شده‌اند. «درس خوشنویسی» اولین اثر ادبی جدی او بود که در سال ۱۹۹۳ منتشر شد و شیشکین پس از آن، رمان «همه را یک شب واحد در انتظار است» را در همان سال منتشر کرد که جایزه بهترین شروع ادبی مجله مشهور زنامیا را به خود اختصاص داد. رمان بعدی این نویسنده با عنوان «فتح قلعه اسماعیل» در سال ۲۰۰۰ چاپ شد که جایزه بوکر روسی را برای این نویسنده به ارمغان آورد.

شیشکین به دلایل خانوادگی و غیرسیاسی از روسیه به سوئیس مهاجرت کرد. او ۳۴ ساله بود که مهاجرت کرد و چند سال پس از مهاجرتش، به‌ویژه از سال ۲۰۱۳ به این سو، موضع‌گیری‌های تندی علیه حکومت روسیه انجام داد. یک نمونه بارزش در بحث الحاق شبه‌جزیره کریمه به روسیه بود که شیشکین به‌شدت با آن مخالفت کرد.

در داستان «درس خوشنویسی» که گلکار آن را از زبان روسی به فارسی ترجمه کرده است، یک معلم خوشنویس حضور دارد که تعلیم خوشنویسی می‌دهد. او در طول داستان مشغول تعریف شرح حال برای شاگردان خود است. روایت این معلم خوشنویسی، می‌تواند داستان زندگی همه شهروندان روسیه امروز باشد؛ هم دردناک و هم طنزآمیز.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

در مغازه مدتی طولانی را با مشکل‌پسندی به انتخاب پارچه و روبان گذراند. در هر کدام اشکالی پیدا می‌کرد: گاهی رنگ‌ها با هم هماهنگ نبودند و گاهی جنس پارچه به نظرش به‌دردنخور بود. مرا به مغازه دیگری کشاند و بعد دوباره به همان مغازه اولی برگشتیم. به یک دفتر خدماتی رفتیم، بعد به یکی دیگر و یکی دیگر. حوالی ساعت شش بعد از ظهر تابوت، پیچیده در پارچه آبی‌رنگی با حاشیه‌دوزی چین‌چین و نواردوزی، در ایستگاه قطار قرار گرفته بود، در اتاقک جداگانه‌ای که معلوم شد دقیقاً برای همین منظور در نظر گرفته شده است. به بوفه رفتیم. اُلیا با نگاهی خیره و منجمد به بشقابش خیره شده بود و در سکوت غذایش را پایین می‌داد.
دیگر طاقت نیاوردم و فریاد کشیدم: «پس کولیا چه می‌شود؟» با آرامش جواب داد: «من باز هم بچه‌دار می‌شوم!»

این کتاب با ۶۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۹ هزار تومان توسط نشر افق منتشر شده است.

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...