کتاب «ژنرال‌ها» [The operators: the wild and terrifying inside story of america's war in afghanistan] نوشته مایکل هستینگز [Michael Hastings] اسرار پشت پرده حمله آمریکا به افغانستان را برملا می‌کند. روایت‌های دست اول این کتاب از جزییات گفتگوها و هماهنگی‌ها و طراحی نقشه‌های حمله به مناطق گوناگون به دقت بازنمایی و روایت شده است.

ژنرال‌ها» [The operators: the wild and terrifying inside story of america's war in afghanistan]  مایکل هستینگز [Michael Hastings

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «ژنرال‌ها» نوشته مایکل هستینگز با ترجمه آتنا شیخ از سوی نشر ثالث به پیشخان کتابفروشی‌ها آمد. نسخه اصلی این کتاب در سال 2011 منتشر شده است.

این کتاب اسرار پشت پرده حمله آمریکا به افغانستان را برملا می‌کند. روایت‌های دست اول این کتاب از جزییات گفت‌وگوها، هماهنگی‌ها و طراحی نقشه‌های حمله به مناطق گوناگون چنان به دقت بازنمایی و روایت شده است که خواننده احساس می‌کند خود در صحنه جنگ حضور دارد و وقایع را بی‌واسطه مشاهده می‌کند. زد و بندهای سیاسی آمریکا نیز در این کتاب مورد توجه قرار گرفته و از آنجا که نویسنده آن، مایکل هستینگز، یکی از خبره‌ترین گزارشگران جنگ و از آگاه‌ترین افراد به این مسائل بوده و جنگ را از نزدیک دیده بوده است، روایت‌های او از وقایع با دقت و موشکافی همراه است و سرنخ‌های تأمل برانگیزی به دست مخاطب می‌دهد.

مایکل هستینگز 33 ساله، نویسنده‌ مجله «رولینگ استون» که انتشار داستانش به عزل ژنرال استنلی مک کریستال، فرمانده ارشد نیروهای آمریکایی در افغانستان منجر شد، به طرز مشکوکی در یک تصادف رانندگی درگذشت.

مایکل هستینگز [Michael Hastings]

قبلا نیویورک تایمز اعلام کرده بود که انتشارات لیتل براون و شرکا که مایکل هستینگز دارد روی کتابی درباره جنگ کار می‌کند که حوادث جنگ افغانستان را بدون کم‌ترین سانسور به تصویر می‌کشد.

مایکل هستینگز پیش از نوشتن کتاب «ژنرال‌ها»، در مقاله‌ای سعی کرد تا تمام زوایای رسواکننده‌ اعمال مک کریستال و همتایانش در دولت ایالات متحده به ویژه باراک اوباما، رییس‌جمهور این کشور را بیان کند.

کتاب «ژنرال‌ها» نوشته مایکل هستینگز با ترجمه آتنا شیخ در 519 صفحه به بهای 250 هزار تومان از سوی نشر ثالث به پیشخان کتابفروشی‌ها آمد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...