چاپ دوم «درسو اوزالا» [Дерсу Узала یا Dersu Uzala] اثر ولادیمیر آرسنی‌یف [Vladimir Arsenyev] و ترجمه مهدی غبرایی منتشر شد. چاپ نخست این کتاب سال ۱۳۶۲ منتشر شده بود.

درسو اوزالا» [Дерсу Узала یا Dersu Uzala]  ولادیمیر آرسنی‌یف [Vladimir Arsenyev]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، انتشارات نیلوفر دومین چاپ کتاب «درسو اوزالا» را در ۳۲۰ صفحه و بهای ۱۲۵ هزار تومان منتشر کرد.

کاپیتان (سروان) آرسنی‌یف در سال‌های ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۷ از طرف دولت مرکزی تزاری آن زمان روسیه مأمور می‌شود برای کشف و نقشه‌برداری دورترین قسمت سیبری، یعنی شبه جزیره کامچاتکا و اوسوری (که چون گوشواره‌ای از گوش سرزمین پهناور روسیه در بالای کره شمالی و قسمت کوچکی از چین آویخته) همراه عده‌ای تحت فرمان به آن نواحی عزیمت کند و در طول همین سفرهاست که با درسو اوزالا، مردی از طایفه گلد، از اقوام بدوی پراکنده در آن ناحیه روبه‌رو می‌شود و نوعی رابطه مرید و مرادی با او پیدا می‌کند و درس‌های بسیاری در زندگی از او می‌آموزد.

کتاب آرسنی‌یف در مورد سفرهای او در حوضه رودخانه اوسوری در شرق دور روسیه است. درسو اوزالا یک شکارچی از مردمان نانای بود که در طول سال‌های ۱۹۰۲–۱۹۰۷ به عنوان راهنما برای اقدامات نقشه‌برداری آرسنی‌یف وی و گروهش را همراهی می‌کرد و آنها را از گرسنگی و سرما را نجات می‌داد. آرسنی‌یف او را مردی بزرگ توصیف کرده است، یک روح‌باور که حیوانات و گیاهان را با انسان برابر می‌بیند.

از سال ۱۹۰۷، آرسنی‌یف درسو را دعوت کرد تا در خانه‌اش در خاباروفسک زندگی کند، چرا که بینایی و دیگر حواس اوزالا با بالا رفتن سن شروع به ضعیف شدن کرده بودند و باعث ناتوانی او در شکار شده بودند. در بهار ۱۹۰۸، درسو با آرسنی‌یف وداع کرد و به خانه‌اش در سرزمین پریمورسکی برگشت؛ جایی که اندکی بعد در همان‌جا کشته شد. بر اساس کتاب آرسنی‌یف، درسو اوزالا در نزدیکی شهر کورفووسکی به قتل رسید و در یک قبر بی نشان در تایگا دفن شد.

کتاب «درسو اوزالا» در زبان اصلی به سال ۱۹۲۳ منتشر شد. آکیرا کوروساوا، کارگردان شهیر ژاپنی، به سال ۱۹۷۵ فیلمی شاهکار با اقتباس از این اثر به یادماندنی ساخت که در سال ۱۹۷۶ برنده اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان شد.

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...