«تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی» نوشته سیدمحمود هاشمی‌نسب توسط انتشارات دلیل ما منتشر شد. نویسنده در این کتاب درباره تعارض میان آرا فلاسفه و عرفان با مبانی دین بحث کرده است.

تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی» نوشته سیدمحمود هاشمی‌نسب

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، انتشارات دلیل ما کتاب «تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی» نوشته سید محمود هاشمی نسب را با شمارگان هزار نسخه، ۳۳۶ صفحه و بهای ۵۰ هزار تومان منتشر کرد.

کتاب همانطور که از نام آن پیداست به بحث و بررسی پیرامون قسمتی از تضادها و تناقض‌های میان مبانی و نتایج فلسفی و عرفانی است و همینطور تذکر به بخشی از تعارضات بین قرآن و سنت با یافته‌های فلسفی و عرفانی.

نویسنده اشاره کرده که عموم فلاسفه و عرفا و شاگردان آنها مدعی هستند که فهم آیات و روایات مبتنی بر مباحث فلسفی و عرفانی است و می‌توان بر اساس روش این دو علم به حقیقت و باطن دین رسید و حتی می‌گویند که اگر فلسفه و عرفان حذف شود، راه وصول به معارف دین بسته شده و بساط برهان و تعقل برچیده خواهد شد. این در صورتی است که بکارگیری فلسفه و عرفان برای فهم آیات و روایات موجب ارائه دو تفسیر متنافی و متعارض خواهد شد و این به باور نویسنده وهن دین و زوال شریعت را سبب می‌شود.

نویسنده این سوال را مطرح کرده که هنگامی که فلسفه و عرفان در درون خود دچار تعارضند چگونه می‌توانند لسان دین و مفسر قرآن و سنت قرار گیرند؟ او برای ارائه پاسخی به این سوال کتاب خود را در دو بخش اصلی به ترتیب با این عناوین سامان داده است: «تعارض فلسفه و عرفان در مبانی و نتایج» و «تعارض فلسفه و عرفان با نصوص و ظواهر شرعی».

در بخش نخست این مباحث مطرح شده است: «علت ورود فلسفه به جامعه اسلامی»، «گفتار متعارض درباره فلاسفه یونان»، «گفتار متعارض درباره نبوت فلاسفه یونان»، «تعریف عرفان اصطلاحی»، «وجه تسمیه تصوف»، «ترادف عرفان و تصوف»، «نخستین صوفی در اسلام»، «احادیث مذمت صوفیه»، «علل تاریخی ترویج تصوف»، «ورود تصوف در تشیع»، «تلاش استعمار در ترویج صوفی‌گری»، «عدم تشیع مشایخ صوفیه»، «آرا متعارض درباره ابن عربی»، «اشتباه اتباع ابن عربی»، «تعارض در مبانی: نزاع عرفا و فلاسفه»، «تحقیر عقل در مکتب عرفا»، «گفتار متعارض در میزان بودن عقل»، «اصالت کشف و شهود در عرفان»، «تعارض فلسفه مشا و صدرا و عرفان»، «نظر عرفا درباره تشکیک در وجود»، «نظر فلاسفه درباره وحدت شخصی وجود»، «نظر ملاصدرا درباره فلسفه مشا و اشراق»، «تعارض در نتایح فلسفی و عرفانی»، «قرآن و تفاسیر متضاد»، «حکم به شرک همه مسلمین» و...

بخشی از سرفصل‌های مباحث قسمت دوم کتاب نیز از این قرار است: «اعتراف به تعارض با ظواهر شرع»، «تعارض توحید عرفا با توحید قرآن و سنت»، «تعارض خدای فلاسفه با خدای قرآن»، «گفتار متعارض در تشبیه خالق متعال به مخلوقات»، «تعارض در انقطاع نبوت»، «مقام ولایت در عرفان»، «گفتار متعارض در باب امامت»، «ادعای عصمت عرفا و فلاسفه»، «تقابل تصوف با دین»، «کرامات صوفیه»، «مبالغه در کرامات»، «گفتار متعارض درباره سقوط تکالیف شرعیه از صوفیان».

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...