انتشارات علمی و فرهنگی در یکی از تازه‌ترین تجدیدچاپ‌های خود، نمایشنامه‌ی «تاجر ونیزی» [The merchant of Venice] نوشته‌ی ویلیام شکسپیر را برای دهمین بار در نیم قرن گذشته منتشر کرده است.

تاجر ونیزی» [The merchant of Venice] نوشته‌ی ویلیام شکسپیر

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، ویلیام شکسپیر برای بسیاری با آثار معروفش یعنی هملت، لیرشاه و یا مکبث شناخته شده است؛ نمایش‌نامه‌های شهیری که عمدتاً برپایه‌ی تراژدی نوشته شده‌اند. با این حال قدرت شکسپیر همواره در این بوده که ضمن مجسم ساختن صحنه‌های تراژدی، کمدی را نیز به اوج برساند تا حدی که تماشاگر را بی‌اختیار به خنده وادارد. در میان آثار او اما نمونه‌هایی دیده می‌شود که برعکس آنچه گفته شد، عمل شده است؛ یعنی حجمی از کمدی و اندکی تراژدی. شاید شاخص‌ترین این آثار را بتوان کمدی «تاجر ونیزی» دانست.

شکسپیر در این اثر خود چهار داستان، متشکل از دو داستان اصلی و دو داستان فرعی را روایت می‌کند و یکی از دو داستان اصلی مربوط به تاجری ونیزی است. او برای تهیه‌ی مقدمات مراسم عروسی دوست خود مبلغی را از فردی یهودی قرض می‌کند و در مقابل به این فرد متعهد می‌گردد که در صورت ناتوانی در پرداخت قرض در موعد مقرر، مقداری از گوشت بدن خود را از هر قسمتی که طلبکار مایل باشد، به عنوان جریمه به او بدهد. بر حسب اتفاق، قرضِ تاجر ونیزی به موقع ادا نمی‌شود و کار به دادگاه می‌کشد. داستان اصلیِ دیگر مربوط به سه صندوقچه طلا، نقره و سرب است. صاحب این صندوقچه آن را برای دختر خود به ارث گذاشته و برپایه‌ی وصیت، دختر مجاز است با کسی ازدواج کند که جعبه‌ی مناسب را برگزیند؛ همه‌ی خواستگاران دختر به غیر از یک نفر در انتخاب جعبه دچار اشتباه می‌شوند. اما نکته‌ی جالب درباره‌ی نقطه‌ی پیوند این دو داستان است. خواستگار کامیابِ داستان دوم که بسانیو نام دارد، در واقع همان دوست تاجرِ ونیزی در داستان اول است و دختر نیز که نامش پورشیا است، درصدد ازدواج با بسانیو است و از این روی دو داستان پیوند محکمی با یکدیگر دارند.

دو داستان فرعی دیگر نیز در این نمایشنامه وجود دارد؛ نخستینِ آن روایتِ فرار دختری یهودی از خانه‌ی پدر به همراه مقداری پول و جواهرِ متعلق به پدر و همچنین ازدواج این دختر با جوانی مسیحی است. داستان دوم درباره‌ی وکیلی است که اصرار دارد انگشتری نامزدی موکل خود را به عنوان پاداش دریافت کند. این موضوع در ادامه منجر به صحنه‌های خنده‌آورِ اختلاف و مشاجره‌ی ظاهری بین دو عروس و داماد می‌شود.

علاوه بر پیوند میان داستان‌های این اثر، موارد دیگری نیز وجود دارد؛ یکی از این نکات درخورِ توجه منابع داستان‌های تاجر ونیزی است. به نقل از مقدمه‌ی این کتاب، داستان اصلی آن اندازه قدیمی است که نظیر آن را حتی می‌توان در داستان‌های مذهبی کهن ایرانی و هندی یافت و در اروپا نیز همین داستان با تغییراتی چند در اواخر قرن ۱۳ و در کتابی با نام Cursor Mundi و کتاب دیگری به نام I۱ Pecorone نوشته‌ی Ser Giovani در اواخر قرن ۱۴ آمده است. به نظر می‌رسد که منبع دوم بیش از همه الهام‌بخش شکسپیر بوده است. داستان صندوقچه نیز از ترجمه‌ی کتاب Gesta Romanorum اقتباس شده است.

اگرچه شکسپیر مواد اصلی داستان خود را از دیگران الهام گرفته است، اما برپایه‌ی منابع این داستان‌ها باید گفت که تمام آن‌ها خیالی بوده‌اند. هنر شکسپیر در مرحله‌ی چینش داستان‌ها ظاهر شده است و به نحوی این داستان‌ها را از لحاظ ترتیب و ارتباط حوادث، ترسیم شخصیت‌ها و تأکید بر جنبه‌های مختلف تغییر داده و روی صحنه آورده است که روایت‌ها طبیعی و حقیقی به نظر می‌رسند. همچنین باید این نکته را هم اضافه کرد که ترکیب دو داستان اصلی و دو داستان فرعی کاری نبوده است که از عهده‌ی هر نویسنده‌ای بربیاید؛ به عبارتی دیگر جریان وقایع از لحاظ وحدت زمان و مکان با یکدیگر سازگار نبوده و فقط قلم شکسپیر می‌توانسته آن را به مسیر مطلوب خود بیاورد.

اگرچه این نمایشنامه در برخی از موارد به تراژدی و درام نزدیک می‌شود، از لحاظ نوع وقایع و وجود شخصیت‌هایش و همچنین نحوه‌ی پایان‌بندی‌اش جزء کمدی‌های شکسپیر به حساب می‌آید. گفتنی است که این اثر نخستین بار در سال ۱۳۵۰ از سوی انتشارات فرانکلین و با ترجمه‌ی علاء الدین پازارگادی در ایران منتشر شد و تاکنون چندین بار تجدید چاپ شده است.

تازه‌ترین تجدید چاپِ «تاجر ونیزی» نوشته‌ی ویلیام شکسپیر و ترجمه‌ی علاءالدین پازارگادی در ۱۸۸ صفحه و به قیمت ۲۸ هزار تومان را انتشارات علمی و فرهنگی به‌تازگی برای دهمین بار در نیم قرن گذشته منتشر کرده و در دسترس مخاطبان قرار داده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...