هم از تاک و هم از تاک‌‌نشان! | شرق
 

«همگام با زمانه»، علاوه بر محتوا، از جهاتی دیگر نیز قابل توجه است. اول، سیروس پرهام برای اهل نظر و قلم چهره‌ای شناخته‌شده است و در این کتاب مجموعه‌ی نوشته‌های او ظرف 65 سالِ گذشته به نظر خوانندگان می‌رسد؛ کاری که تا جایی که به یاد دارم همتاهایی بسیار اندک دارد. و دوم، همت ناشر، انتشارات خوش‌نام علمی و فرهنگی، خلف مؤسسه انتشارات فرانکلین است که کاری کم و بیش بی‌سابقه انجام داده و کل مقالات یکی از قدیمی‌ترین همکاران خود را در مجلدی زیبا و چشم‌نواز با کاغذ اعلا و جلد سخت، و عکس‌های رنگی و سیاه و سفید، به خوانندگان عرضه داشته است.

همگام با زمانه سیروس پرهام

«همگام با زمانه»، علاوه بر دیباچه، سخن نویسنده، و مقدمه‌ی استاد بهاءالدین خرمشاهی تحت عنوان «از فرش تا عرش و از سبزه تا ستاره»1 دارای چهار بخش یا فصل است: یکم، 54 مقاله‌ی پژوهش و نقد ادبی؛ دوم، 30 مقاله‌ی پژوهش و نقد هنری؛ سوم، 24 مقاله‌ی پژوهش و نقد تاریخی؛ و چهارم، 8 مقاله زیر و بم‌های ترجمه و ویرایش. در پایان هم کتابنامه، فارسی و انگلیسی (در 8 صفحه)، و نمایه‌ی مبسوط (در 32 صفحه). انصاف را که ناشر از هیچ کاری برای افزودن نفاست و زیبایی و کمال این کتاب کوتاهی نکرده است.

به نظر بنده، ضمن آن‌که همه مقالات «همگام با زمانه» آگاهی‌بخش و آموزنده است، و کلیه‌ی آنها ممتاز به نثر فارسی موجز و نمونه‌ی دکتر پرهام، بخش اول، یعنی «پژوهش و نقد ادبی» بیش از سایر فصل‌ها برای جوانانی که می‌خواهند در وادی نقد و سخن‌سنجی وارد شوند یا وارد شده‌اند، الگویی روشن و آموزنده عرضه می‌کند. سبک نقد کتاب پرهام، که خود آن را «نقد محتوایی» می‌نامد، از این جهت قابل توجه است که از دهه‌ی 1330 که شاهد چاپ آنها در نشریه‌های آن روزگار بوده‌ایم، در واقع الگویی کم‌وبیش تازه از نقد کتاب ارائه می‌دهد. اگر تا آن زمان «نقد» کتاب‌ها، به‌جز در مجله‌هایی مثل «سخن» و «دانشـکده» و «یغمـا»، عمدتاً حالت تقریظ و ستایش و به‌به و چه‌چه یا انتقادهای بیجا و همراه با تسویه حساب‌های شخصی داشت، نقد‌های پرهام نمایانگر راه درست نقد بود، یعنی بررسی عالمانه محتوای کتاب، سبک‌شناسی، و کم و کیف نویسنده و ... به عبارتی، به قول شادروان دکتر صورتگر شیرازی، «سخن‌سنجی»؛ سنجش محتوایی کتاب از جهات زبانی، ادبی، محتوایی، سابقه سبک کتاب، و ارزیابی کار نویسنده (و مترجم) آن.

برای مثال، به اولین نقد، یعنی کتاب «روبنسون کروزوئه»، از دانیل دفو، ترجمه بهرام فره‌وشی، انتشارات نیل، در جزوه‌ی انتقاد کتاب، شماره 1، آذر 1334، اشاره‌ای می‌کنیم. پرهام در این نقد، پس از بیان داستان زندگی پرماجرای روبنسون کروزوئه، که همگی کم و بیش از آن آگاهیم و احتمالاً فیلمش را هم دیده‌ایم، می‌رسد به مطالب محتوایی:
«کسانی هستند که کتاب روبنسون کروزوئه را رمان خیالی کودکانه و حتی پیش پا افتاده‌ای می‌دانند که درباره ماجراهای زندگی مردی حادثه‌جو نوشته شده است. اما اهمیت این داستان شیرین و سرگرم‌کننده و تأثیری که [بر] افکار مردم قرن هجدهم داشته است، بیش از آن است که در نظر اول بتوان درک کرد. دانیل دفو (1661 – 1731) این رمان را هنگامی نوشت که طبقه متوسط انگلستان داشت جای خود را در اجتماع باز می‌کرد. وسیله‌ی امرار معاش طبقه‌ی متوسط کسب و کار و تجارت آزاد بود. حال آن سیستم اقتصادی موجود بر پایه کشاورزی و دامپروری و تجارت انحصاری قرار داشت... لازمه‌ی گسترش اجتماعی و اقتصادی طبقه‌ی متوسط آن بود که فرد آزاد و خودمختار باشد تا بتواند هر پیشه‌ای را که پرفایده می‌داند پیش گیرد... خلاصه این که وابسته به دیگران نباشد... اما قوانین و نظام اجتماعی موجود مانع از این گسترش ... بود. ازاین‌رو، پیشروان طبقه‌ی متوسط کوشیدند تا اصل آزادی فردی یا اندیویدوآلیسم را شعار خود قرار دهند و برای از قوه به فعل در‌آوردن آن مبارزه کنند.» (ص 6). بعد هم توضیحاتی در این باره که «در خطه‌ی ادبیات هیچ نویسنده‌ای به این صراحت سخنگوی طبقه‌ی متوسط سوداگر زمان خود نبوده است،»2 همراه با ارزیابی ترجمه کتاب که «روی‌هم‌رفته به سادگی و متناسب با متن اصلی به فارسی برگردانیده شده و خواننده در موقع خواندن احساس ناراحتی یا ناهمواری نمی‌کند.» (ص7) نقدهایی هم هست که پرهام با کوبندگی خدمت نویسنده یا مترجم رسیده است، و در این جا چون قصد نام بردن و احتمالاً اسائه‌ی ادب ندارم به آنها اشاره نمی‌کنم. همین‌قدر می‌گویم که این‌گونه نقدها هم در نهایت انصاف و با استناد به مقولات و منابع اصلی است، و قطعاً جنبه آگاهی‌بخشی و آموزندگی آنها نمونه است.

بیش از این اجازه‌ی «تصدیع» به بنده داده نشده است. همین‌قدر اضافه می‌کنم که از خواندن این کتاب و مقالات پرمحتوای آن خواننده خسته و ملول نمی‌شود، بلکه با لذت می‌آموزد یا دانسته‌هایش یادآوری می‌شود. با آرزوی سلامت و طول عمر برای سیروس پرهام، خدمتگزار کم‌نظیر فرهنگی ایران ـ نویسنده، مترجم، منتقـد، فرش‌شناس بین‌المللی، و پایه‌گذار سازمان اسناد ملی ایران (1349)ــ و سپاس دوباره از اقدام مؤثر و سودمند انتشارات علمی و فرهنگی این وجیزه را به پایان می‌برم.

1- استاد خرمشاهی در این مقدمه، از «سایه نورانی وجود شریف» بزرگان تاریخ فرهنگ و تمدن ایران، از قدیم تا کنون، یاد کرده و نام برده، و «بهترین نشریه‌های هر دوره را که مقالات دکتر پرهام از ابتدا تاکنون در آنها چاپ شده ذکر فرموده است: «سخن، انتقاد کتاب، راهنمای کتاب، صدف، نشر دانش، آینده، فصلنامه‌ی فرهنگستان هنر (خیال)، نامه بهارستان، نقد و بررسی کتاب تهران، بخارا، و چندین عنوان دیگر» (ص سیزده).
2- به نقل از :
A Histoy of English Litrature, by Emil Legouis & Cazamain, N.Y.,1935, pp. 795

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...