تندیس شرارت بر پایه‌های سنگی عصیان | شرق


عنوان «ادبیات و شر» بر پیشانی هر کتابی که بنشیند، می‌تواند کنجکاوی هر کتاب‌بازی را برانگیزد. از همین رو کتاب «ادبیات و شر» [Literature and evil] می‌تواند در همان نگاه اول قلاب ذهن چنین مخاطبی را درگیر خود کند. کتابی که پسِ پشت آثار کلاسیک ادبیات را زیر ذره‌بین خود می‌برَد تا پاسخی برای سؤالات مدرنش پیدا کند. «ادبیات و شر» نوشته ژرژ باتای [Georges Bataille] فیلسوف فرانسوی است که به‌تازگی توسط نشر سیب سرخ و با ترجمه فرزام کریمی روی پیشخوان کتاب‌فروشی‌ها قرار گرفته است. به اعتراف مترجم در انتخاب تک‌تک کلمات دقتی در حد وسواس صورت گرفته است تا حق مطلب قربانی سلیقه شخصی نشود.

«ادبیات و شر» [La littérature et le mal: Emily Bronte, Baudelaire, Michelet, Blake, Sade, Proust, Kafka, ...] اثر ژرژ باتای [Georges Bataille]

کتاب پیش از پرداختن به اصل خود به‌اختصار و در چند صفحه به نویسنده خود می‌پردازد. اینکه ژرژ باتای نویسنده‌ای برآمده از مکتبی انتقادی‌ است که خود را در برابر فاشیسم زمانه‌اش پاسخ‌گو می‌داند. با پوستینی از فلسفه به نظریه‌پردازی در هزارتوی ادبیات و اقتصاد و سیاست می‌پردازد و باکی از دشواری در انتقال مفاهیمش به مخاطب ندارد. فیلسوفی که از به‌کار‌بردن نام فیلسوف درباره خود اجتناب می‌کند. به عبارتی ژرژ باتای از آن دست نویسنده‌هایی ا‌ست که حضورش به اقتضای تاریخی بوده است که تحجر را برنمی‌تابد. متفکری که متمرکز بر نوع خاصی از جامعه‌شناسی‌ است تا جایی که آن را مقدس می‌شمارد. او سوررئالیسم را به نفع بُعد اجتماعی انسان که مبتنی بر واقعیات ملموس تجربی ا‌ست، شماتت می‌کند. از سوی ژان پل سارتر مورد اهانت قرار می‌گیرد اما بعد از مرگش تأثیری که بر نویسندگانی چون میشل فوکو و ژاک دریدا می‌گذارد انکار‌ناکردنی است. رد این تأثیرگذاری را حتی می‌توان تا آثار ژان بودریار و ژاک لکان مشاهده کرد. در یک نگاه کلان، اهمیت باتای به‌عنوان یک نظریه‌پرداز رادیکال در استقلال فکری اوست که آن را در تمامی حوزه‌های هنری و سیاسی و اقتصادی با سماجت حفظ می‌کند. برای مثال، او در نظریه خود به نام «مصرف»، بخش مازاد در تولید را سهم نفرین‌شده در اقتصاد می‌داند که متأسفانه، یا باید صرف تجملات و تولید بناهای باشکوه شود یا با اغماض، صرف مخارج جنگی ظالمانه و فاجعه‌بار.

کتاب «ادبیات و شر» یک متن تحلیلی ا‌ست از منظر فلسفه درباره مفهوم شَر. مفهومی که به باور نویسنده در لایه‌های برخی از آثار ادبیات جهان به‌ وضوح دیده می‌شود و در این کتاب سه اثر از سه نویسنده در سه پرونده مورد ارزیابی قرار گرفته است. «بلندی‌های بادگیر» امیلی برونته که از دریچه اروتیسم در موقعیت‌هایی چون کودکی و عقل و مرگ واکاوی می‌شود. «در جست‌وجوی زمان از‌‌دست‌رفته» مارسل پروست که از منظر سوسیالیسم در پهنه اخلاق نگریسته می‌شود که خود گستره‌ای از عشق به حقیقت و عدالت تا تخطی از ارزش‌های اخلاقی را در بر می‌گیرد. در پرونده سوم نیز به زیست فکری اعجوبه قرن هجدهم مارکی دُ‌ ساد می‌پردازد. اینکه چگونه یک عصیان شخصی منجر به سرکشی اجتماعی می‌شود و اینکه چطور یک ذهن خودتخریب می‌تواند روی بسیاری از آثار ماندگار جهانی تأثیرگذار باشد و آرای برجسته‌ترین شخصیت‌های فلسفی پس از خود را به هذیان‌های حیرت‌آور خود معطوف کند.

«ادبیات و شر» در بطن خود یک تسلسل انتقادی ا‌ست در برابر آنچه از مفهوم شر ناشی می‌شود. در حقیقت کتاب از این حیث ادبیات را به صلابه می‌کشد و بسیار شفاف می‌گوید ادبیات گناهکار است. هرچند در تشریح این شَر، قصد دارد به قسمت‌های در تاریکی مانده ادبیات نور بتاباند، اما به‌روشنی می‌گوید شَر از بارزترین خصلت‌های ادبیات جدی جهان است. او در تبیین این اتهام به مکانیسم این شَر اشاره می‌کند؛ اگر ادبیات از شَر دوری بجوید، بی‌درنگ کسل‌کننده می‌شود. پس مجبور است به تشویش و در نتیجه به شرارت بپردازد که این امر عامل خروج اضطراری ادبیات از دایره ملال می‌شود. در کل شرارتی که باتای از ادبیات ارائه می‌دهد، به ‌نوعی یک نکوهش وارونه است تا جایی که می‌گوید اگر با این شرارت مواجه نشویم، انسان‌بودن ما زیر سؤال است. از این نظر او درست می‌گوید؛ چرا‌که این امر می‌تواند نقطه آغاز عدم درک ما از مراتب انسانی ما باشد.

به باور او، ادبیات به ما این اجازه را می‌دهد تا ما در بی‌رحمانه‌ترین حالت ممکن با طبیعت بشری خویش روبه‌رو شویم و درست در همین لحظه است که می‌توانیم صادقانه از آن تخطی کنیم. به عبارتی، باتای از این جهت ادبیات را خطرناک توصیف می‌کند و در دفاع از این ایده، اقدام به واکاوی سه نمونه از آثار مطرح ادبی جهان می‌کند؛ امیلی برونته، مارسل پروست و مارکی دُ‌ساد. اما پیش از تحلیل آثار این سه نویسنده بزرگ، شرح‌ حال بی‌حاشیه‌ای از زیست واقعی آنها ارائه می‌دهد که در نوع خود بی‌نظیر است. او زندگی رقت‌بار شارلوت و امیلی برونته را از زبان مادرشان که در هنگامه مرگ بیان می‌کند، در یک جمله خلاصه می‌کند؛ «بچه‌های بیچاره من!» و در توصیف محیطی که کودکی آنها را در بر می‌گرفت، می‌نویسد: خانه‌شان روی قبرستانی سایه می‌انداخت که از چاه آنجا آب خانه‌شان را تهیه می‌کردند. در شرح زندگی پروست اشاره باتای بیشتر به سایه‌ای ا‌ست که از جانب اشرافیت بر زندگی پروست افکنده می‌شود و نکته عجيب اینجاست که باتای، همجنس‌گرایی پروست را حق حقوق‌بشری او می‌داند و از کنار آن عبور می‌کند. در بخش مارکی دُ‌ ساد نکته قابل توجه برای باتای، تأثیری ا‌ست که ساد روی انقلاب فرانسه می‌گذارد. اینکه چگونه زندگی کسی که میان زندان و تیمارستان در کشاکش بوده، می‌توانست بر فضاهای روشنفکری آن دوران تأثیرگذار باشد.

کتاب از حیث ارجاعاتی که در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند و مثال‌هایی که برای آنها ارائه می‌دهد، وجدآور است. شاید پُر‌بیراه نباشد که بگوییم یکی از اهداف غایی «ادبیات و شر» تولید مخاطب مشکوک است؛ مخاطبی که مغزش آن‌قدر به در و دیوار مفاهیم مطرح‌شده در کتاب کوبیده شود تا شاید از پسِ این درد و سرگیجه به فهم موقعیت تازه‌ای که تا پیش از این، آن را احساس نمی‌کرده برسد. اینکه مطالعه آثار جدی ادبیات نباید در روبنا خلاصه و رها شود بلکه باید پس از خواندن، روی هسته اصلی اثر متمرکز شد تا شرارت نهفته در این آثار خود را نمایان کنند؛ شرارتی که رفته‌رفته تبدیل به حلاوتی تأمل‌برانگیز می‌شود. کتاب در پرونده اول، مفهوم شَر را در انکار مرگ جست‌وجو می‌کند؛ تا جایی که آن را بُعد نامیرایی در مرگ فردی قلمداد می‌کند. یعنی نقش تولیدمثل را در تکثیر همنوع نادیده می‌گیرد و آن را در جهت تسلیم‌نشدن در برابر مرگ بازتعریف می‌کند. به عبارتی باتای نتیجه می‌گیرد که انسان از پسِ تولیدمثل، خود را به حرکت وا‌می‌دارد. بنابراین وقتی می‌میرد تنها آن بخشی را که مورد مصرف قرار داده از دست می‌دهد. در حقیقت مرگ را از پسِ تکثیر خود، دور می‌زند و این لحظه، لحظه غلبه انسان بر خود است، مشروط به این درک که از پسِ این غلبه بار دیگر خود را در آغوش بگیرد و تنهایی خویش را به فراموشی بسپارد. باتای معتقد است امیلی برونته در «بلندی‌های بادگیر» دقیقا همین کار را می‌کند. او با خلق شخصیت‌های متنوع درصدد رهایی تام و تمام از خطوطی است که جامعه به نام اخلاق او را در حصر خود گرفته است. چیزی که در زندگی تجربی قادر به رهایی از آنها نیست.

«ادبیات و شر» [Literature and evil] ژرژ باتای [Georges Bataille]

کتاب در ادامه مباحث خود جستارهای بی‌پرده‌ای را مطرح می‌کند که جملگی مسیر استدلالی مخاطب را مدام به چالش می‌گیرند. احساسات توأم با قراردادهای اجتماعی او را به سخره می‌گیرد و او را در انزوایی زیبا رها می‌کند. اما در نهایت، از آزادی و محدودیت درکی تازه ارائه می‌دهد که برای فهم هر‌چه بهتر آن مخاطب را وادار به دوباره‌خوانی آثاری می‌کند که از آنها صحبت به میان آورده است. باتای در دریافت خود از رمان ژان سنتوی پروست از اهمیتی که سیاست نزد نویسنده جوانی که تنها 30 سال دارد، متحیر است. اینکه در این رمان چگونه سیاست جایگاهی والاتر از زندگی پیدا می‌کند و مهم‌تر اینکه چگونه می‌شود که نویسنده برای صیانت از عدالت به سراغ سیاستی می‌رود که از آنِ اراذل و اوباش است. بی‌شک برای توجیه هدفی به نام عدالت این طرز تلقی یک دستاویز بی‌محاباست؛ پروست: «برای نجات عدالت باید از هر نوع سلاحی استفاده کرد، درست مانند اراذل و اوباش که برای رسیدن به مقصود خود از هر سلاحی استفاده می‌کنند».

کتاب در بخش پایانی خود به بازخورد مفهوم شر در آثار ساد می‌پردازد. کسی که خود تندیسی از شرارت است بر پایه‌های سنگی عصیان. و شورش برای او مترادف با یک جشن بزرگ ملی‌ است که قرار است به آزادی ختم ‌شود. باتای به‌نوعی ساد را بازسرایی می‌کند. برای او، ساد طنین آن صدای گم‌شده‌ای بود که بسیاری از نویسندگان هم‌عصر او جرئت فریاد آن را نداشتند؛ فریادی که انسان را عامل هر نوع قضاوتی می‌داند. در حقیقت کار ساد جرم‌زدایی از لذت‌هایی بود که به نام قانون و قراردادهای اجتماعی ممنوع بود. او درصدد یک ولخرجی تمام‌عیار از مفهوم لذت بود. چیزی به‌مثابه راه‌رفتن روی ریسمانی که یک سر آن به آزادی و آن سر دیگرش به ویرانی گره خورده است. در پایان باید گفت؛ «ادبیات و شر» یک تلنگر طاقت‌فرساست برای سطحی‌نخواندن آنچه ادبیات می‌نامیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...