دومین مجلد از مجموعه «فصل‌های ناگفته تاریخ» با عنوان «وقتی چرچیل گوسفندها را قربانی می‌کرد و استالین به یک بانک دستبرد می‌زد» [When Churchill slaughtered sheep and Stalin robbed a bank] با ترجمه سیمین محبوب منتشر شد.

وقتی چرچیل گوسفندها را قربانی می‌کرد و استالین به یک بانک دستبرد می‌زد» [When Churchill slaughtered sheep and Stalin robbed a bank]

به گزارش خبرنگار مهر، انتشارات چترنگ دومین جلد از مجموعه کتاب «فصل‌های ناگفته تاریخ» [history's unknown chapters] به قلم جایلز میلتون [Giles Milton]، مورخ و نویسنده بریتانیایی را روانه بازار کتاب کرد.

این کتاب روایت‌هایی تاریخی و کمتر نقل شده تاریخی درباره برخی از مهمترین شخصیت‌های تاریخ را بازگو کرده است. در مجلد جدید از کتاب موضوعاتی مانند جنگ‌های بیولوژیکی دهه ۴۰ میلادی، زندگی پرحاشیه یکی از بستگان چرچیل و اسرار دوران جنگ سرد را مورد توجه خود قرار داده است. سرگذشت دانشمند هنجار شکن روس و یا خانواده‌ای اسیر در اقیانوس آرام نیز از موضوعاتی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.

در یکی از حکایت‌های منتشر شده در این کتاب می‌خوانیم:

او به سختی می‌توانست سهولت ارتکاب این جرم را باور کند. دوشنبه ۲۱ اوت ۱۹۱۱ یک ایتالیایی عجیب و غریب به اسم وینچنتزو پروجا با تابلو مونالیزا زیر کتش از موزه لوور خارج شد.
هیچ کس او را موقع دزدیدن مشهورترین نقاشی دنیا ندید، هیچ کس حتی صدای برداشتن تابلو از روی دیوار را نشنید. او موفق شد بی‌سر و صدا و بدون جلب توجه از سالن موزه بیرون برود و نقاشی را به آپارتمانش ببرد.
لوور هر دوشنبه به روی عموم باز نبود و این بهترین زمان برای دزدی بود. پروجا با یک لباس سفید کار و به عنوان کارگر وارد موزه شد. او سپس به سمت سالنی رفت که نقاشی مشهور لئوناردو داووینچی در معرض دید قرار داشت و به راحتی قاب آن را از روی دیوار برداشت.
هیچ یک از کارمندان لوور متوجه مفقود شدن نقاشی نشدند. دوازده ساعت پس از سرقت تابلو، مسئول حفاظت لوور به رئیس خود گزارش داد که همه چیز در موزه رو به راه است. هیچ کس حتی صبح روز بعد متوجه ناپدید شدن نقاشی نشد و نقاشی‌های را در لوور اغلب از روی دیوارها برمی‌داشتند، چون عکاسان موزه بدون ثبت اسم تابلو مجاز بودند که آنها را به آتلیه خود ببرند…

این کتاب را نشر چترنگ در ۲۷۶ صفحه با قیمت ۴۰ هزار تومان با ترجمه سیمین محبوب منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...