پسر کوچکی دارد اذان می‌گوید. اذان که تمام شد، امام جماعت بر می‌خیزد و اقامه را به جا می‌آورد:

"عجلوا بالصلاة ... عجلوا بالصلاة ..."

ندایی آسمانی است که به نشستن سر سفره‌ی نور می‌خواند و این بار این صدا از حنجره‌ی پسر پاکی بر می‌خیزد که لحظه‌ای چند پیش، اذان می‌گفت. سرهای مشغول به غیر را دارد فرا می‌خواند، که وقت گشوده شدن درهای لاجوردین آسمان رسیده و نه فرستاده و نماینده، که رب الارباب خودش بر سر سفره‌اش نشسته و ملاقات حضوری می‌پذیرد.

آمدنی‌ها آمدند و ماندنی‌ها ماندند. جماعتی‌ها با هم و تکی‌ها جدای از هم:

"الله اکبر تکبیر الاحرام "

نماز آغاز شده است. دل به بوستان نماز می‌سپاری و تا "السلام علیکم و رحمه الله و برکاته " سعی می‌کنی که در حد توانت به چیزی جز همین اتصال حضور فکر نکنی.

نماز تمام شده است و جماعت به سجده می‌روند و شکر بر جای می‌آورند. تشکر از خدایشان که اجازه‌ی حضور در این قیام و قعود را صادر فرمود. خواستنی‌ها را می‌خواهند. گفتنی‌ها را می‌گویند. گلایه‌ها و شکوائیه‌ها و سپاس‌ها یکی یکی به آسمان پر می‌گیرند و تو می‌مانی و خودت...

دستی که از مهر و تسبیح تربت به آسمان بر آمده و روی جلد کتاب نقش بسته، شبیه دست تو نیست که می‌خواهی قدری از این خاک ارتفاع بگیری؟!

از جمله کتابهایی که از میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به زبان فارسی برگردانده شده، کتاب اسرار الصلاة است که بهانه و واسطه‌ی تغییرات بسیاری از اهالی معرفت شده است.

کتاب در دو قسم، پنج باب و 46 فصل و 376 صفحه تنظیم و چاپ شده است. تقسیم بندی کتاب حاکی از اهمیت مسائل طرح شده بوده و از نگاه موشکافانه‌ این عارف بزرگوار به آن حکایت می‌کند.

"بدان که چون طهارت از کلیدهای نماز به شمار می آید _ چنان که صریح برخی روایات است _ پس سخن در برخی از اسرار آن را مقدم کردم ." قسم اول در بیان برخی از اسرار طهارت در پنج باب به شرح زیر است:

باب اول: تفکر در طهارت.

باب دوم: تخلی که خود شامل دو فصل از آداب و مستحبات و پندهای طهارت است.

باب سوم: درباره‌ی وضو در شش فصل به ترتیب: آداب ظاهری وضو، مسواک، آغاز از راست، پندهای وضو، توبه و اسرار آن و نهایتا وضوی واجب و مستجب تنظیم شده است.

باب چهارم: درباره‌ی اقسام طهارت و در هفت فصل است. غسل، حمام، نوره، ناخن گرفتن، اصلاح صورت، عطر زدن، تیمم.

باب پنجم: در هفت فصل به ترتیب:  لباس، مستحبات لباس، اوقات شریفه، روز عید، اختصاص روزها به ائمه و مکان.

قسم دوم کتاب درباره‌ی نماز عنوان یافته و در سه باب تنظیم شده است.

باب اول: تاملاتی سودبخش برای نمازگزار در چهار فصل: معنای نماز، در صرفا ظاهری نبودن نماز، احادیث نماز، حالاتی که نماز با آنها کامل می‌شود.

باب دوم: اعمال پیش از شروع نماز در هشت فصل: روی نمودن به قبله، خوف و رجا، هراس از بدفرجامی، رجا و حقیقت آن، اسباب رجا، قیام و ایستادن، نیت، اذان و اقامه.

باب سوم: در یازده فصل: افعال و اسرار نماز، تکبیر و قیام، قرائت، تفسیر سوره فاتحه، تفسیر سوره توحید، رکوع، سجده، قنوت و تشهد، تعقیبات نماز، نماز شب و نماز جماعت.

شیوه‌ی کتابت و نوشتار حکیمانه‌ای که مختص ایشان است، در این کتاب نیز رعایت شده است. ایشان با بهره بردن از دریای عمیق و اقیانوس بی‌کران معارف شیعی اهل بیت و واقف بودن به معانی احادیث قدسی، هر از چند گاهی به اشارت از کلامی گهربار بهره می برند و جان خواننده را در تب و تاب عبودیت می‌اندازند:

" ...در وقتی از شب، غلام و کنیز فقیرم را به سویت فرستادم تا چیزی از نعمت‌هایم را که در نزد توست بخواهد، و پیش از آن به تو خبر دادم که اگر به او چیزی بدهی به من قرض داده‌ای و منم که از تو می‌گیرم و در حالی که از اکنون به آن نیازمندتری به تو باز می‌گردانم. اما تو به نعمتم کافر شدی و به او چیزی ندادی و او از پیش تو برگشت. آیا ترسیدی که فقیر شوم؟ یا ترسیدی که به تو خیانت بکنم؟

ای بنده‌ی من! چرا با غلامان و کنیزکانم وفاداری و با من نه؟! چگونه من برای تو خوارتر از همه‌ی آفریدگان و بندگانم شده‌ام؟! "

در میان کتاب دعاها و نیایش‌هایی شیرین هم آورده شده است: خدایا من از تو همه‌ی وضو و همه ی نماز و همه‌ی بهشتت را می‌خواهم...

صفحات کتاب به‌سان پدری دلسوز، دستت را می‌گیرد و گام به گام از وضو و طهارت و توبه و انابت به اسرار نماز می‌رساندت؛ تا آن هنگام که به نماز می‌ایستی، جانت از چشمه‌ی حیات سیراب گردد:

"خداوند به نمازی که دل مرد همراه بدنش در آن حاضر نشده، نگاه نمی‌اندازد. هنگامی که خواستی نماز واجبی بگزاری در وقتش بگزار، چونان وداع کننده‌ای که می‌ترسد دیگر بازنگردد... نماز ستون دین است. اگر پذیرفته شد، غیر آن پذیرفته شده و اگر رد شد غیر آن نیز رد شده است."

با خواندن این سطور که به شکل معنی‌داری در پی هم چیده شده‌اند، مخاطب به آرامی آماده‌ی دریافت حقیقت نماز می‌شود و جان خود را برای دریافت تمام نماز پذیرا می‌سازد.

"...پس هر که خواسته‌هایش را در ظرف‌های مختلف دنیا قرار داد، خواسته‌هایش در امور مختلف بسیار شده و همواره در زیادشدن و انتقال از امری به امر یا امور دیگر است تا دلش و همه‌ی اوقاتش را در پرداختن به آن‌ها غرق کند که شب و روزش هم او را کفایت نکنند.

بلکه اگر خواست ذهنش را از آن به اندیشه در امر آخرت بگرداند، خواسته‌های دنیا او را به سوی اندیشه‌های دنیوی که با آن همدم است بکشاند‌.

و اگر به زور به سوی آخرت بازگشت، به میلش به‌سوی دنیا بازگردد؛ چنان که در آن ادامه پیدا می‌کند تا نمازش با ستیزه و کشان کشان به پایان می‌رسد، پس حضور و فهم از دستش می‌رود و درمانی برای این بیماری جز نرم کردن و خالی کردن دل نیست. و تسکین و تلطیف به او سودی ندارد. پس برای کسی که دوستدار دنیا و زینت‌های آن است، طمعی در گواراشدن شیرینی مناجات خداوند و لذت هم‌سخنی با او نیست؛ اگر چه به زور جانش را به عبادت وا دارد..."

در میان این سطور در می‌یابی که اگر خواست الهی بر هدایت و راه‌یابی بنده‌ای از بندگان خویش به خویش باشد، او را به نماز خواندن مشتاق خواهد کرد.

اسرارالصلاة از جمله کتاب‌هایی است که بیشتر نوشیدنی است تا خواندنی و گذشتنی. کتابی که بارها و بارها باید به آرامی و با نهایت آرامش و طمانینه آن را مرور کرد و تمام سطرهایش را به دل و جان و سپرد.

این کتاب با ترجمه‌ی روان و لطیف صادق حسن‌زاده و علی خلیلی و توسط انتشارات کیش مهر منتشر شده است.

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...