می­‌خواهد او را متقاعد کند که اتحاد با بورژوازی خیانت به آرمان انقلاب است. ولی هودرر برای هوگو ثابت می­‌کند که موضع خود او، بیش از آنکه مبتنی بر تمایل واقعی به کارایی سیاسی باشد، زاییده­‌ی منزه‌­طلبی انتزاعی و بی حاصل است. به عقیده­‌ی هودرر«همه­‌ی وسایل خوب است به شرط آنکه مؤثر واقع شود» و از اینکه «دستهایش را آلوده کند» باکی ندارد. او نجات انسانها را بر پاکی افکار ترجیح می­‌دهد.

دست­های آلوده | ژان پل سارتر
دست­های آلوده
[Les Mains sales]. (Dirty Hands) نمایشنامه­‌ای در هفت مجلس، از ژان پل سارتر(1)(1905-1980)، نویسنده و فیلسوف معاصر فرانسوی، که نخستین بار در 1948 منتشر شد و در همان سال نیز به روی صحنه آمد. درون مایه­‌ی این نمایشنامه مبارزه­‌ی حزب کمونیست یکی از کشورهای فرضی اروپای مرکزی به نام ایلیری(2) با نازی­های آلمانی است. نمایش هنگامی آغاز می‌­شود که سپاهیان آلمان در حال عقب‌نشینی و شکست نهایی هستند. هوگو(3)، جوانی بیست و سه ساله، از زندان آزاد می­‌شود و دوست سابق خود اولگا(4) را، که دختری مبارز و مانند خود او عضو حزب کمونیست است؛ باز می­‌یابد. هوگو، به دستور حزب، یکی از رهبران به نام هودرر(5) را، که خط مشی سیاسی­‌اش مبنی بر اتحاد با بورژوازی خطرناک تشخیص داده شده، کشته و به زندان افتاده بوده است، ولی حزب بعداً این خط مشی را عیناً پذیرفته است و هودرر از این پس یکی از قهرمانان به شمار می‌­آید. کمونیستها اکنون می­‌خواهند هوگو را از میان بردارند، ولی اولگا آنها را متقاعد می‌­کند که اندکی دیگر صبر کنند و ببینند آیا هوگو شایستگی بازگشت به حزب را دارد یا نه؛ و خودش پرس‌وجو از او را بر عهده می­‌گیرد. دنباله­‌ی نمایش «بازگشت به عقب» است و هوگو حوادث گذشته را برای اولگا شرح می­‌دهد. هوگو، که تشنه­‌ی دلاوری است و از اینکه او را فقط به کارهای روزنامه­‌نگاری گماشته‌­اند ناراضی است، از طرف رفقایش مأمور می­‌شود تا نقشه­‌ی قتل هودرر را اجرا کند. به عنوان منشی به هودرر معرفی می‌­شود ولی هوگو، که همیشه خود را تنها حس کرده و از اینکه به سبب اصل و نسب بورژوایی‌­اش هرگز نمی‌تواند در چشم مبارزان پرورلتاریایی کاملاً به عنوان یکی از رفقای حزبی پذیرفته شود رنج برده است، پس از برخورد با هودرر و مشاهده‌­ی رفتار صمیمانه و بی ریای او حس می­‌کند که اراده‌­اش سست می­‌شود و بی آنکه بتواند برای کشتن او اقدامی بکند چند روز می­‌گذرد. ژسیکا که مجذوب هودررو شده است سعی می­‌کند که بفهمند آیا هوگو حقیقتاً قصد کشتن او را دارد یا نه. ولی هوگو روز به روز درمانده تر و سرگشته تر می‌­شود و می‌­کوشد تا هودرر را قانع کند که خط سیاسی دیگری در پیش گیرد. می­‌خواهد او را متقاعد کند که اتحاد با بورژوازی خیانت به آرمان انقلاب است. ولی هودرر برای هوگو ثابت می­‌کند که موضع خود او، بیش از آنکه مبتنی بر تمایل واقعی به کارایی سیاسی باشد، زاییده­‌ی منزه‌­طلبی انتزاعی و بی حاصل است. به عقیده­‌ی هودرر«همه­‌ی وسایل خوب است به شرط آنکه مؤثر واقع شود» و از اینکه «دستهایش را آلوده کند» باکی ندارد. او نجات انسانها را بر پاکی افکار ترجیح می­‌دهد. رفتار هوگو را ناشی ازمشکلات روحی یک نوجوان بورژوا می‌­داند که می‌­خواهد مرد شود و به مبارزه‌­ی رهایی بخش انقلابیان بپیوندد.

هودرر برای توفیق نقشه­‌ی خود از هوگو یاری می­‌خواهد و هوگو نزدیک است که درخواست او را بپذیرد. ولی در این میان، ژسیکا با لوندی­هایش هودرر را می­‌فریبد و هوگو ناگهان سر می‌رسد و آن دو را در  حال بوسیدن یکدیگر می‌­بیند. آن گاه جرئت می­‌یابد که ماشه‌­ی تپانچه را بچکاند و هودرر را از پا درآورد. اولگا پس از شنیدن ماجرا پیشنهاد می‌­کند که هوگو قتل هودرر را همچنان به انگیزه­‌ی حسادت عاشقانه قلمداد کند که چندان هم دور از واقعیت نیست، و آن گاه نمی‌­تواند دوباره به آغوش حزب بازگردد، و اولگا نیز حاضر است که در برابر رفقای خود از او ضمانت کند. ولی هوگو این پیشنهاد را نمی­‌پذیرد و تسلیم داوری مبارزان حزب می­‌شود و خود را «برگشت ناپذیر
» معرفی می­‌کند. این نمایشنامه که گاهی به غلط ضد کمونیست قلمداد شده است به خصوص نشان دهنده‌­ی تضاد میان هوگو و هودرر است: آن نوجوانی است که عمل را اساساً وسیله­‌ای می‌­بیند تا موجودیت خود را در چشم خود موجه جلوه دهد، و این مبارزی حقیقی است که نخست کارایی سیاسی را مد نظر دارد و نمی‌­ترسد از اینکه دستهایش آلوده شود و به نتایج عمل بیش از پاکی و دلاوری توجه می­‌کند.

ابوالحسن نجفی. فرهنگ آثار. سروش

1. Jean Paul Sartre  2. Illyrie  3. Hugo  4. Olga  5. Hoederer  6.Jessica

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...