اصول لنینیسم [O principe Leninismus] اثر استالین

اصول لنینیسم [O principe Leninismus] اثر استالین (یوسیف ویساریونوویچ جوگاشویلی (1)، 1879-1953)، سیاستمدار روسی، مرکب از چند سخنرانی است که در آوریل 1924 در دانشگاه اسوردلوف (2) ایراد شد. در آغاز استالین خصلت کاملاً مبارزه‌جویانه و انقلابی لنینیسم را برجسته می‌سازد که او آن را «تحول و بسط بعدی» مارکسیسم می‌داند، زیرا که لنینیسم در دوره‌ای تدوین شد که امپریالیسم کاملاً تکامل یافته بود، امری که در دوره مارکس و انگلس هنوز به وقوع نپیوسته بود. بنابراین لنینیسم را «مارکسیسم دوره امپریالیسم و انقلاب پرولتری تعریف کرد. به عبارت دیگر، لنینیسم نظریه و تاکتیک انقلاب پرولتری به طور کلی و نظریه و تاکتیک دیکتاتوری پرولتاریا به طور خاص است». روش لنین مبتنی بر تأملی عملی است که بر شالوده بررسی احکام جزمی بین‌الملل دوم و مقایسه سیاست احزاب با عملکرد آنها استوار شده است؛ این تأمل، لنین را به تجدید سازمان کار حزبی و بالا بردن سطح آموزش فعالان حزبی از مجرای تجزیه اشتباهات آنان (انتقاد از خود) سوق داده است. لنین همیشه بر این نظر بوده است که بدون نظریه انقلابی، جنبش انقلابی وجود ندارد و در سیاست، جنبش خود به خودی، فرصت‌طلبی است. لنین می‌گوید: «نظریه انقلابی حکم جزمی نیست؛ نظریه انقلابی را فقط در پیوند نزدیک با عمل جنبشی واقعاً توده‌ای و انقلابی می‌‌توان تدوین کرد.» به عبارت دیگر «تئوری باید پاسخ‌گوی پرسش‌هایی باشد که عمل مطرح می‌کند». دیکتاتوری پرولتاریا ابزار انقلاب است، زیرا که این دیکتاتوری از بین بردن مقاومت زمین‌داران بزرگ، هدایت مبارزه طبقاتی و نظم دادن به آینده را امکان‌پذیر می‌سازد. مسئله دهقانان و مسئله ملی بر اساس جنبش عمومی رهایی‌بخش خلق‌های تحت ستم طرح شده است، جنبشی که استراتژی و تاکتیک آن کار حزبی خواهد بود که پیشگام طبقه کارگر، ابزار و دیکتاتوری پرولتاریا و عالی‌ترین شکل سازماندهی آن است. استالین نشان می‌دهد که "لنینیسم" یگانه آموزه مبارزه طبقه کارگر است. شیوه استدلال او گاهی بسیار ساده اما پیوسته روشن و دقیق است.

سیدجواد طباطبایی. فرهنگ آثار. سروش.

1.Josif Stalin (Vissarinovic Dzugsvili) 2.Sverdlov 

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...