رمان "دنیای قشنگ نو" اثر آلدوس هاکسلی قرار است به کارگردانی ریدلی اسکات و با بازی لئوناردو دی کاپریو به فیلم برگردانده شود.

این رمان که توسط اندرو نیکلاس به فیلمنامه برگردانده شده، قرار است با تهیه کنندگی جورج دی کاپریو و ایفای نقش پسرش لئوناردو ساخته شود.

تولید این فیلم از چند سال پیش بین فیلمسازان و وارثان هاکسلی به اختلافاتی منجر شده بود. با وجودی که خود نویسنده اجازه ساخت فیلم اقتباسی از کتابش را به یک شرکت فیلمسازی بریتانیایی داده بود، پس از مرگ نویسنده تمام حق و میراث او به همسرش و فرزندانش رسید و آنان با ساخت این فیلم از طرف شرکت مذکور مخالفت کردند. این امر باعث اختلافاتی شد و در نهایت نوه های نویسنده با جورج دی کاپریو در ساخت فیلم به توافق رسیدند.

در داستان این رمان پیشرفت فناوری به حدی رسیده ‌است که انسان می‌تواند فرآیند تولد را به شکل مصنوعی و در مقیاس کلان شبیه‌سازی کند. نظام سیاسی حاکم بر جهان - دولت جهانی - که با شعار «اشتراک، یگانگی، ثبات» حکومت می‌کند، با هدف ایجاد یک جامعه? طبقاتی فرآیند تولد انسان‌ها که در کارخانه‌های تخم‌گیری و شرطی‌سازی در سراسر دنیا انجام می‌شود را دستکاری می‌کند و در نتیجه چند گروه از انسان‌ها به‌عنوان محصول از این کارخانه‌ها خارج می‌شوند؛ آلفاها، بتاها، گاماها و اپسیلون‌ها... در این جهان زنده‌ زایی و ایده داشتن پدر و مادر همانند اعتقاد به خدا و دین نه تنها منسوخ شده‌ بلکه زشت و قبیح شناخته می‌شود.

به گزارش مهر به نقل از لس آنجلس تایمز، آلدوس لئونارد هاکسلی متولد 1894 نویسنده بریتانیایی بود که به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد. با اینکه او را بیشتر به خاطر رمان‌ها و مقالاتش می‌شناسند، تعدادی داستان کوتاه، شعر و سفرنامه نیز از او به جا مانده است.
 

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...