در حاشیه توزیع رسمی فیلم «مارمولک» پس از 16 سال | همشهری
چهار بار فیلم «مارمولک» کمال تبریزی را از اول تا آخر تماشا کردهام و اعتراف میکنم که چند باری نیز با این فیلم گریستهام.
میدانم مرسوم نیست که شاید عجیب هم باشد، گریستن با فیلمی که قرار است بخنداند. آن هم کمدی -درامی که بنیان موقعیت طنز آمیز داستان آن شوخی با برخی شئون مذهبی باشد. اما برای من اگر بتوانم به لحاظ فنی از عهده توضیحش بر بیایم، این فیلم در ژانرکمدی یک فیلم دینی و معناگرا بود و البته هست. و اصلا همین وجوه مختلف است که به باور من مارمولک را در سینمای ایران تبدیل به یک فیلم کالت کرده است.
برای کالت خطاب کردن مارمولک البته آشنایی با جامعه هواداران همیشگی فیلم ندارم. اما استناد میکنم به استدلال فیلسوف هنرپژوه و نشانه شناس ایتالیایی اومبرتو اکو که در جایی ضمن صحبت از کالتشدن آثار هنری، میگوید: «برای به دست آوردن چنین موقعیتی(یعنی همان تبدیل به کالت شدن)، عشقورزیِ مخاطبان به اثر شرطی اساسی اما ناکافیست؛ اثر هنری باید جهانی خودبسنده به ارمغان آورد تا طرفدارانش بتوانند شخصیتها و رویدادها را همچون جنبههایی از جهان گروهی خود یادآوری و نقل کنند.»
و من بدون عضو بودن و اصلا شناختن چنین گروههایی، بسیاری را مثل خودم میشناسم که با شخصیت رضا مارمولک حالشان خوب شده است. بسیاری ازدیالوگهای فیلم را حفظند و برخی سکانسها گویی تا ابد در ذهنشان حک شده، جایی ورای خندیدن و گریستن، بلکه در نقطهای از زندگیشان که به خویشتن معنویشان بازگشتهاند. و این از دیگر مشخصههای یک فیلم کالت است. به تعبیر استفن داولینگ؛ یک فیلم کالت زیر و بم پیچیده ندارد اما سرشار از مفاهیم و معانی مرتبط با زندگی انسانی و گاهی موارد مربوط به خصوصیات روحی و روحانی اوست. و حالا پس از گذشت ۱۶ سال از تولید فیلم در سال ۸۲ و همه بگیروببندهایی که این فیلم از سرگذرانده حضورش در شبکه نمایش خانگی گواهی دیگر برای کالت بودن مارمولک کمال تبریزی است.
منظورم از معناگرا بودن مارمولک نیز ورای همه دعواهای فنی بر سر این اصطلاح، هسته مرکزی معنایی پنهان شده در متن فیلمنامه مارمولک است. حدیثی عرفانی که عرفای مسلمان استناد بسیاری به آن کردهاند و اصولا در دل سنتهای عرفانی ادیان غربی و شرقی یعنی یهودیت و مسیحیت و هندوئیزم و بودیزم نیز مورد توجه قرار گرفته است.
نقل مشهور «الطرق الی الله به عدد انفاس الخلایق» به معنای این که راههای رسیدن به خدا، به تعداد نفَسهای مردم است -که نشان از کثرت این راهها دارد- هسته مرکزی پنهان فیلمنامه مارمولک است؛ و این تازه آغاز ماجراست.
مستندات تاریخی نشان میدهد این گزاره به ظاهر زیبا و به معنا اقیانوس، در میان برخی متشرعان بسیار مورد خصومتورزی قرار گرفته و با این استدلال که به لحاظ سندی و رجالی از هیچ یک از حضرات معصومین(ع) صادر نشده و تنها در بیان برخی حکما و عرفای مسلمان آمده، مردود شمرده شده است. (من این نقل را از «رسالة الطرق» نجمالدین کبری از مشایخ متصوفه آوردهام و ضبطهای مختلفی با تشت الفاظ و قریب به همین مضمون در کتابهای مختلف عرفانی و حکمی از شخصیت های برجسته فرهنگ اسلامی چون علامه مجلسی، ملاهادی سبزواری، شهید ثانی و فیض کاشانی نیز نقل شده است.)
اما خصومت هوشمندانهتر با این نقل از پس تکثرگرایی آشکار عارفانه و حتی فیلسوفانهای است که این گزاره به مثابه یک نظریه با خود به همراه دارد. بنابر این مضمون اگر قرار باشد هرکس راه خود را در مسیر رسیدن به معبودش و معنای زیستنش داشته باشد، دیگر نمیتوان از «صراط مستقیم» سخن گفت و بر مبنای این مفهوم «صراطهای مستقیم» درک کامل تری از انسان در مسیر رسیدن میدهد. واضح است که در همین گام اول این نگره با انحصار گرایی و شمول گرایی دینی چه در معرفت و چه در نجات در تعارض میافتد.
فشرده ترین توضیح درباره دو اصطلاح اخیر اینگونه است که در پرسش از اینکه نهایتا کدام دین شناخت درست و نجات فرجامین انسان را رقم خواهد زد، در دانش فلسفه دین، سه کلان نظریه عهده دار پاسخ به این پرسشند. انحصارگرایان که تلقیای نزدیک به درک بنیادگرایانه از دین دارند، معتقدند تنها راه نجات حقیقی و شناخت واقعی با پذیرش یک دین و از یک راه حاصل میشود. شمول گرایان به مانند انحصار گرایان به یک راه اعتقاد دارند اما بهرهای از حقیقت و نجات را برای دیگران امکان پذیر میدانند. در مقابل نگرش تکثرگرایان که امروزه تحت عنوان پلورالیزم دینی شناخته میشود و در جهان فلسفه دین با نام جان هیک گره خورده است اعتقاد به راههای مختلف هم بهره و هم ارزش برای رسیدن به شناخت و نجات حقیقی دارند.
این نکته را اضافه کنم، اصطلاح پلورالیزم دینی اگرچه برآمده از دانشی نوپا در قرن بیستم است اما عمق محتوایی آن در فرهنگ اسلامی قابل پیگیری است. چنان که عرفا و برخی از حکمای مسلمان و شاعران طراز تمدن اسلامی در کنه کنش و گفتارشان این نوع نگره را نمایندگی میکنند که البته در میان شریعتمداران ملتزم به فقه سنتی، امری ناسازوار با شریعت و حتی به مصداق خروج از دین نیز تلقی میشود.
اگر به همه زیر و بم گیروگرفتهایی که فیلم مارمولک برای اکران عمومی در دهه هشتاد با آن دست به گریبان شد و نتیجهاش «شد آنچه شد» آگاه باشیم غیر از این خصومت هوشمندانه و درک هسته مرکزی معنایی پنهان شده در فیلمنامه، نوعی تحجر ظاهری را در پیشاهنگی جبهه مخالفان با فیلم مارمولک نیز میتوان دید. پیشاهنگی که حرفش این بود که یک دزد لات با مزه که برای دزدی و فرار از قانون دیوار راست را مثل مارمولک بالا میرود(رضا مارمولک) تبدیل به یک آخوند عوضی بامزه شده و مگر میشود؟ به ویژه این که این پیشاهنگان گریبان چاک معترض، اعتقاد داشتند قاه قاه خنده مردم در تماشای این فیلم نه برای طنز قوی پیمان قاسمخانی که به روحانیت است. این اعتراض به ظاهر متحجرانه اما به نظر برخی، سیاسی هم بود. چنانکه پیمان قاسمخانی بعدها درگفتوگویی با فریدون جیرانی مشکلات اکران فیلم را ناشی از تسویه حسابهای سیاسی دانست.
از پس همه این سخنان اما مارمولک در فرهنگ ایرانی فیلمی کالت شد و با تمام مشکلات اکرانش چه از سر خصومتهای ظاهری و یا دشمنی ریشه دار فکری و چه از سر تسویه حسابهای سیاسی تحسین شد؛ همان سال و سالهای بعد. دیده شد؛ همان سال و سالهای بعد. و حالا بعد از شانزده سال دوباره میخواهد میهمان مخاطبان جدیدتری در شبکه خانگی شود. میهمان شاید همانهایی که میتوانند لایوهای جنسی را در اینستاگرام بترکانند و در یک شب رکورد ابتذال را به عرش برسانند. شاید آنها هم با مارمولک خندیدند و گریستند. فیلمی که میخواست انسان اهلی خدا شود و اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن. این را روحانی گچکاری میگفت که شازده کوچولو میخواند.