همه در تلاش برای بازنویسی «هملت»اند؛ اما کار هرکس نیست خرمنکوفتن... الان بلای هولناکی هم داریم به اسم کارگردانهای «هایکانسپت» که بیشتر سرگرمِ بلندای مفاهیم ذهنی خودشاناند تا بلندای مفاهیم شخص شکسپیر... هملت تا به انتهای نمایش، با احتساب خودش، مسئول مرگ هشت نفر است... کوروساوا آن درکی را تصویر کرده بود که بهزعم من «شاهلیر» و «مکبث» پیاش هستند... مجموعه «هری پاتر» آشغال است
...
فرم اولیهای که سال 84 به ارشاد ارایه دادیم، کاملا فرم سناریویی داشت... «مکبث» بهترین کار شکسپیر است... موضوعهای همیشگی که گرفتارش هستیم. جاهطلبی. قدرتطلبی. نقش تعیینکننده زنها، خیانت و... شما فقط از آقازادهها صحبت میکنید. از خانم زادهها صحبت نمیکنید... به دلیل ممیزی سه بار اسم کتاب را عوض کردم... گفته بودند از نظر لوکیشن و هزینه و اینها برای ساخت در ایران دشوار است
...
نویسنده جوان متهم است که با زن جوانی به نام کاتیوشا رابطه داشته و این رابطه موجب بیکاری زن جوان و روسپیگری وی شده است. با شهادت دروغ او و ارائه مدارک جعلی، زن جوان گناهکار و به سیبری تبعید میشود... سرگرمی روزانه این وکیل جمع آوری اثر انگشت های مردم شهر است؛ این سرگرمی او را قادر می سازد تا بدون تکیه به عقل و هنر وکالتش، ثابت کند این دوقلوها نمی توانند قاتل باشند.
...
اتللوی مغربی، قلب دزدمونا دخترا برابانسیو، سناتور ونیزی را تسخیر کرده و پنهانی با وی ازدواج کرده است... یاگو چون میبیند کاسیو به جای وی آجودان شده است حسادت میکند... کاسیو را، که از مقامش عزل شده است تشویق میکند تا از دزدمونا خواهش کند که به نفع وی نزد اتللو شفاعت کند، در عین حال خود وی زهر سوءظن را قطره قطره در روح اتللو میچکاند... یاگو، رودریگو را به قتل رسانده است.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
هجوِ قالیباف است... مدیرِ مطلوبِ سیستم... مدیری که تمامِ بهرهاش از فرهنگ در برداشتی سطحی از دو مفهومِ «توسعه» و «مذهب» خلاصه میشود... لیا خودِ امیرخانیست که راویاش اینبار زن شدهاست تا برای تهران مادری کند؛ برای پسربچهی معصومی که پیرزنی بدکاره است در یک بنبستِ سیساله... ما را به جنگِ اژدها میبرد امّا میگوید تمامِ سلاحم «چتربازی» است و «شاش بچّه» و... کارنامهی امیرخانی و کارنامهی جمهوری اسلامی بهترین نشاندهندهی تناقض در مسئلهشان است
...
بازخوانی ماجراهای چپ مارکسیست- لنینیست که از دهه ۲۰ در ایران ریشه دواند... برای انزلی و بچههای بندرپهلوی تاریخ مینویسد... تضاد عشق و ایدئولوژی در دوران مبارزه... گاهی قلم داستاننویسانهاش را زمین میگذارد و میرود بالای منبر وعظ. گاهی لیدر حزب میشود و میرود پشت تریبون. گاه لباس نصیحتگری میپوشد... یکی از اوباش قبل از انقلاب عضو کمیته میشود... کتاب پر است از «خودانتقادی»
...
آیا میتوان در زبان یک متن خاص، راز هستی چندلایه و روزمره انسان عام را پیدا کرد؟... هنری که انسان عام و مردم عوام را در خود لحاظ کرده باشد، بهلحاظ اخلاقی و زیباشناسانه برتر و والاتر از هنری است که به عوام نپرداخته... کتاب خود را با نقدی تند از ویرجینیا وولف به پایان میبرد، لوکاچ نیز در جیمز جویس و رابرت موزیل چیزی بهجز انحطاط نمیدید... شکسپیر امر فرازین و فرودین را با ظرافتی مساوی درهم تنید، اما مردم عادی در آثار او جایگاهی چندان جدی ندارند
...
با دلبستگی به دختری به نام «اشرف فلاح» که فرزند بانی و مؤسس محله است، سرنوشتِ عشق و زندگیاش را به سرنوشت پرتلاطم «فلاح» و روزگار برزخی حال و آیندهاش گره میزند... طالع هر دویشان در کنار هم نحس است... زمینی برای بازی خردهسیاستمدارها و خردهجاهطلبها... سیاست جزئی از زندگی محله است... با آدمها و مکانی روبهرو هستیم که زمان از آنها گذشته و حوادث تکهتکهشان کرده است. پوستشان را کنده و روحشان را خراش داده
...
مادرش برای جبران کمبود عشق در زندگی زناشوییاش تا چهارسالگی به او شیر میداده... پدر هدف زندگیاش را در این میبیند که ثروت و قدرت ناشی از آن را که بر مردم اعمال میکند، افزایش دهد... عمه با دختر و نوهاش زندگی بدوی و بهکل رها از آداب و رسوم مدنی دارد... رابطهای عاشقانه با نوهی عمه آغاز میکند... مراسم نمادین تشرف... رؤیای کودکیاش مبنی بر قدرت پرواز به حقیقت میپیوندد
...