«جانِ نو در تنِ حرف کهن؛ شقّ القمر: رویدادی در گذشته یا خبری از آینده؟» به قلم آرش جمشیدپور به همت انتشارات کتاب طه منتشر شد.

جان نو در تن حرف کهن؛ شق القمر: رویدادی در گذشته یا خبری از آینده؟ آرش جمشیدپور

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، در پشت جلد این اثر آمده است: «آیه اول سوره قمر را عمدتاً دو گونه تفسیر کرده اند. از منظر بسیاری از مفسران، این آیه بر حادثه ای در روزگار پیامبر (صلی الّلهُ علیه واله) دلالت دارد که در طی آن ماه به دو نیم شکافته شد. در مقابل، برخی از مفسران معتقد بوده‌اند که آیه اول سوره قمر فقط به واقعه ای که در هنگام قیامت رخ خواهد داد دلالت دارد و حادثه شکافته شدن ماه در گذشته رخ نداده است.

کدام تفسیر موجه یا موجه تر است؟ تفسیر متداول که آیه را حاکی از رویدادی در گذشته می داند یا تفسیر قیامت شناختی که آیه را خبری از آینده می داند؟ اثر حاضر به داوری در میان این دو تفسیر بدیل می نشیند. نخست به بررسی شواهد و دلایلی می پردازد که به سود تفسیر قیامت شناختی وجود دارد. سپس شواهد و دلایل تفسیر متداول را بررسی می کند.

نویسنده با بررسی و ارزیابی منابع قرآنی، پیشاقرآنی و پساقرآنی نتیجه می‌گیرد که تفسیر قیامت‌شناختی موجه تر است و مجموعه ای از دلایل و شواهد متنوع از تقسیر قیامت‌شناختی پشتیبانی می‌کنند.

در بخشی از دیباچه این اثر آمده است: بسیاری از مفسران معتقدند که آیه «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ» (قمر/‏۱)‬ پر حادثه ای در روزگار پیامبر (ص) دلالت دارد که در طی آن، ماه به دو نیم شکافته شد. هدف اصلی ما در این کتاب این است که این تفسیر از آیه اول سوره قمر را بررسی و ارزیابی کنیم. پرسش ما این است که آیا تفسیر سوره مذکور از این آیه، با نظر به همه شواهد و دلایل در دسترس، تفسیری موجه و پذیرفتنی است یا نه.

مدعای اصلی ما در این کتاب این است که تفسیر رایج و متداول از آیه اول سوره قمر که براساس آن ماه در زمان نبوت پیامبر به دو نیم شکافته شد، تفسیری ناموجه و ناپذیرفتنی است و عموم مفسران در تفسیر این آیه دچار سوء فهم شده اند، زیرا کلیت آیات قرآنی مرتبط با این آیه را نادیده گرفته، به پژوهشهای بینامتنی نپرداخته و اسناد و روایات تاریخی را نادیده گرفته، به پژوهشهای بینامتنی نپرداخته و اسناد و روایات تاریخی را نقادی نکرده اند. بنا به ادعای اصلی ما، تفسیر سازگار و منسجم خود این آیه با آیات مشابه دیگر به همراه بررسی های بینامتنی و نقادی روایی _ تاریخی نشان می دهند که این آیه به حادثه ای در زمان پیامبر اشاره ندارد، بلکه مانند بسیاری از آیات آخرالزمانی دیگر قرآن به حادثه ای در روزگار ظهور قیامت دلالت دارد.

«جانِ نو در تنِ حرف کهن؛ شقّ القمر: رویدادی در گذشته یا خبری از آینده؟» به قلم آرش جمشیدپور به همت انتشارات کتاب طه به تازگی در ۱۲۰ صفحه به بهای ۳۰ هزار تومان منتشر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...