داستان عصیان و سرکشی است. عصیان انسانی که مقهور یک سیستم سرکوبگر شده و این سیستم، هیولاوار، همه‌چیز او را بلعیده. انسانیتش را، معیارها، علایق، اهداف و حتی خاطرات او را مصادره کرده و حالا از او چیزی نمانده جز یک تفاله ترس‌خورده... مک‌مورفیِ رند، شوخ و قمارباز یک‌تنه ایستاده است و قصدش تغییر سیستم سرکوبگر است... برای کفری‌کردن آدم‌های رذلی که می‌خواهند همه‌چیز را از آنچه هست، برایت سخت‌تر کنند، راهی بهتر از این نیست که وانمود کنی از هیچ‌چیز دلخور نیستی


کلاسیک‌خوانی | آرمان ملی


هفتاد سال از انتشار «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» [one flew over the cuckoo's nest] شاهکار کن کیزی [Ken Kesey] می‌گذرد؛ رمانی که منتقدان آن را یکی از نامتعارف‌ترین و بهترین رمان‌های تاریخ ادبیات می‌دانند. این رمان از زمان انتشارش در 1962 تا به امروز، همچنان بازنشر می‌شود و در بیشتر فهرست رمان‌های بزرگ جهان هم حضور دارد؛ رمانی که از آن به‌عنوان یکی از کلاسیک‌های جهان یاد می‌کنند. به فارسی نیز سه ترجمه دارد، که آخرینش ترجمه حسین کاظمی‌یزدی در نشر کتاب‌سرای نیک است.

پرواز بر فراز آشیانه فاخته» [one flew over the cuckoo's nest] شاهکار کن کیزی [Ken Kesey]

«پرواز بر فراز آشیانه فاخته» [دیوانه از قفس پرید] داستان عصیان و سرکشی است. عصیان انسانی که مقهور یک سیستم سرکوبگر شده و این سیستم، هیولاوار، همه‌چیز او را بلعیده. انسانیتش را، معیارها، علایق، اهداف و حتی خاطرات او را مصادره کرده و حالا از او چیزی نمانده جز یک تفاله ترس‌خورده که با هر اتفاق کوچکی شلوارش را خیس می‌کند و رنگ می‌بازد و... تمام ماجرا در یک آسایشگاه بیماران روانی در آمریکا می‌گذرد. یک مشت دیوانه ترسو که سیستم سرکوبگری به فرماندهی خانم راچد آن را با بی‌رحمی تمام اداره می‌کند، راوی یک دورگه سرخپوست است. آقای برامدن! با هیکل بزرگ و درشتی که چشم‌ها را خیره می‌کند. زاویه دید آقای برامدن، دوربین این روایت است و این دوربین به نحو شگفت‌انگیزی رسالت خودش را به‌خوبی انجام می‌دهد. در این روایت گاهی راوی گریزی به زندگی خودش می‌زند. از سرخپوست‌هایی که کنار آبشار، ماهی آزاد شکار می‌کنند و سیستمی که می‌خواهد آنها را از سرزمین پدریشان بیرون کند.

در این آسایشگاه همه‌چیز بر مدار و قانون سیستم می‌چرخد. خانم راچد اهرم‌های نامرئی فشار را در دست دارد و یکه‌تاز این میدان نابرابر است. در سوی دیگر، دیوانه‌هایی هستند که یارای مقابله با این سیستم را ندارند! چون کوچک‌ترین سرکشی از قوانین با برخوردهای خشن و وحشتناکی روبه‌رو می‌شود و بلافاصله با قرص و آمپول و شوک الکتریکی به دنیای هپروت فرستاده می‌شوند. اما جایی تازه‌واردی به آسایشگاه می‌آید که قوانین را به چالش می‌کشد. مک مورفی با آن هیکل استخوانی و موهای قرمز که از قضا، خوره قمار است. قمار روی هرچیز و هرکس. جا و زمانش اصلا مهم نیست. شوخ‌وشنگی مک‌مورفی در همان بدو ورود به خانم راچد و بقیه می‌فهماند که مک‌مورفی از قماش این آدم‌های هرروزه‌ای که با آنها سروکار دارند، نیست! و اینجاست که صف‌آرایی شروع می‌شود. حالا خانم راچد با سیستم طویل و عریض در یک‌سو است و در سوی دیگر مک‌مورفی و چندتا آدم شل‌وول، دیوانه زهواردررفته، که انگشت به دهان مک‌مورفی را دید می‌زنند! مک‌مورفیِ رند، شوخ و قمارباز یک‌تنه ایستاده است و قصدش تغییر سیستمی است که با انسان‌ها رفتاری غیرانسانی و شنیع دارد! در جای‌جای رمان، خواننده با این موضع‌گیری‌ها از زبان مک‌مورفی مواجه می‌شود:

«معمولا در هر موقعیتی اقلا یک فرد وجود دارد که نباید قدرتش را دست‌کم گرفت!»
«در این دنیا برای کفری‌کردن آدم‌های رذلی که می‌خواهند همه‌چیز را از آنچه هست، برایت سخت‌تر کنند، راهی بهتر از این نیست که وانمود کنی از هیچ‌چیز دلخور نیستی!»

وجه اجتماعی این رمان هم حائز اهمیت است، وجهی که در آن سیستم و جامعه بزرگ و تمامیت‌خواه می‌خواهد تمام فردیت و ارزش‌ها، هنجارها، علایق و... را در خودش هضم کند تا به یکدستی مطلوب و مورد نظرش برسد. این سیستم، سقف را کوتاه کرده و آدم‌ها باید خود را به اندازه و حجم از پیش‌ساخته درآورند. در اساطیر یونانی آمده است غولی به نام پروکروستس در کنار جاده‌ الئوسیس در آتن زندگی می‌کرد، او رهگذران را به بهانه‌ مهمان‌نوازی به خانه‌ خود می‌برد و روی تختی می‌خواباند و اگر از طول تخت کوتاه‌تر بودند آنقدر آنها را می‌کشید یا با چکش بر بدنشان می‌کوبید تا به اندازه تخت منحوسش شوند و اگر بلندتر از تخت بودند، پاهایشان را اره می‌کرد تا بالاخره به اندازه‌‌ تخت درآیند. اما تسیوس او را به همین شکل مجازات کرد و برای اینکه او را به اندازه‌ تخت درآورد سرش را برید! حالا به جای تسیوس، قهرمان مک‌مورفی است و این جدال نفس‌گیر در سراسر رمان برای مخاطب بسیار خواندنی و جذاب است و این شاید بهترین مثال از مواجهه این انسان با سیستم سرکوبگر موردنظر باشد؛ سیستمی که در آن انسانی با دست‌های خالی در برابر آن قدعلم می‌کند! اما مگر ارسطو در تعریف اینکه قهرمان تراژدی کیست! نمی‌گوید: قهرمان تراژدی در ما هم حس شفقت را بیدار می‌کند و هم حس وحشت و هراس را. او نه خوب است و نه بد، بلکه مخلوطی از هردو است. حالا در این رمان قهرمان تراژدی مک‌مورفی است و این نگاه نویسنده به قهرمان هم قابل ملاحظه است! چراکه تاوان رستگاری، رنج است و این رنج، انسان را به رستگاری می‌رساند.

اقتباس سینمایی «دیوانه از قفس پرید» اثر میلوش فورمن 1975 م.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...