پدرش کارگر چوببری بود و مادرش در رستوران پیشخدمتی میکرد. در 7 ژوئن 1957 یعنی زمانی که 19 سال بیشتر نداشت با ماریان برک 16 ساله ازدواج کرد و هنوز بیستسالش تمام نشده بود که پدر دو فرزند شده بود... حضور او در شغلهای مختلف مثل چوببری، تحویلداری، انبارداری، جارو زدن رستورانها و پارکینگها و کار در رختشوی خانه باعث شد تا با روحیات و منویات انسانهای عادی پی ببرد و آن ها را سوژه شعرهایش کند... به الکلیسم حاد دچار شد.
ریموند کارور (Raymond Carver) نویسنده معاصر آمریکایی در 25 می سال 1938 به دنیا آمد. پدرش کارگر چوببری بود و مادرش در رستوران پیشخدمتی میکرد. در 7 ژوئن 1957 یعنی زمانی که 19 سال بیشتر نداشت با ماریان برک 16 ساله ازدواج کرد و هنوز بیستسالش تمام نشده بود که پدر دو فرزند شده بود. ریموند و ماریان نقشی را به عهده گرفتند که برایشان خیلی زود بود؛ وظیفه بزرگ کردن دو بچه در شرایطی بسیار سخت که مجبورشان میکرد در مشاغل پست مشغول به کار شوند. کارور نگهبان و کارگر کارخانه چوببری بود و همسرش اپراتور تلفن و پیشخدمت. تجربه سخت بزرگ کردن بچهها و تلاش برای تأمین هزینههای زندگی چهارنفرهشان تأثیر عمیقی بر زندگی آنها گذاشت، خصوصاً که هر دو علاقمند به ادامه تحصیل در کالج هم بودند و شرایط سخت اقتصادی و کار زیاد مانعی جدی برای رسیدن به هدفشان بود.
با تشویقهای ماریان در پائیز سال 1959 و در بحبوحه مشکلات بود که کارور دوره لیسانس خود را به عنوان دانشجوی نیمهوقت در دانشگاه "هامبولت" آغاز کرد و واحدی را با نویسندهای به نام جان گاردنر برداشت که همین آشنایی با گاردنر عامل مهمی در موفقیت او در نوشتن بود. خود کارور معتقد است و بارها و بارها نیز در مصاحبههایش عنوان کرده که گاردنر در آینده او به عنوان یک نویسنده و شاعر موفق نقش بهسزایی داشته است. در سال 1963 او موفق به اخذ لیسانس علوم انسانی شد و از آن سال تا سال 1988 که سال مرگ اوست، کارور چندین مجموعه داستان و شعر منتشر و موفق به کسب جوایز متعددی شد.
ریموند کارور قبل از آن که داستان بنویسد، شعر میگفت. موضوع همه شعرهای او به نوعی به زندگی اجتماعی و واقعیات پیرامون زندگی انسانها میپردازد، حضور او در شغلهای مختلف مثل چوببری، تحویلداری، انبارداری، جارو زدن رستورانها و پارکینگها و کار در رختشوی خانه باعث شد تا با روحیات و منویات انسانهای عادی پی ببرد و آن ها را سوژه شعرهایش کند. رئالیسم تلخ آثار او ناشی از زندگیاش بود و ما کمتر شاهد اشعار رمانتیک و رؤیاگونه از او هستیم.
اگرچه بین سالهای 1969 تا 1977 متأسفانه او به الکلیسم حاد دچار شده بود و یک لحظه هم هوشیار نبود و زندگی خانوادگیاش نیز در آستانه از هم گسستگی بود، اما دست از کار نکشید و در همین سالهای سیاه موفق به خلق اشعار و داستانهای بینظیری شد.
کارور در سال 1970 جایزه ملی شعر را برای اشعارش دریافت کرد. پس از دریافت جایزه ملی شعر و با مبلغی که به عنوان بازنشستگی از انجمن تحقیقات علمی RAS دریافت کرده بود، فرصت مناسبی یافت تا به صورت تماموقت به نوشتن بپردازد و آثار درخور توجهی مثل مجموعه داستان "میشود لطفاً ساکت باشی" را بنویسد که چند سال بعد موفق به چاپ آن شد. در سال 1973 پنج شعر از او در مجله ادبی "صدای نو در شعر آمریکا" چاپ شد و در سال 1976 کتاب "قزلآلا در شب حرکت میکند" توسط انتشارات کاپری به چاپ رسید.
کارور در دوم ژوئن سال 1977 الکل را ترک کرد و با تس گالاگر شاعر آشنا شد، کسی که یار و همراه او طی 11 سال آخر زندگی کارور بود. در طی سالهای زندگی مشترکشان آنها بیش از 25 کتاب داستان و شعر به چاپ رساندند که همه آنها را به یکدیگر تقدیم کردند که بعضی از آنها حاصل کار مشترکشان بود. نکته حائز اهمیت در ارتباط این دو هنرمند آن است که آشنایی این دو با یکدیگر منجر به تأثیراتی عمیق در کار هر دو طرف شد. یعنی گالاگر که بیشتر شاعر شناخته شدهای بود تا نویسنده به داستاننویسی گرایش پیدا کرد و در سال 1986 کتاب "دوستدار اسبها" را به چاپ رساند و کارور که مدتها بود به طور جدی به شعر نپرداخته بود و او را بیشتر به عنوان نویسنده داستانهای کوتاه میشناختند، حالا بیقفه شعر میگفت که حاصل آن چند جلد کتاب شعر ارزشمند بود و جالبتر آن که در سال 1985 برای شعرهایش موفق به دریافت جایزه شد.
سال 1983 از سالهای خوب زندگی کارور بود. در این سال در ماه آوریل کتاب شعلهها (Fires) شامل مجموعه مقالهها، داستانها و اشعارش توسط انتشارات کاپری به چاپ رسید و در ماه می موفق به اخذ جایزه بزرگ فرهنگستان هنر و ادبیات آمریکا شد که برای پنج سال، سالانه 35.000 دلار کمک هزینه به او پرداخت میشد. بدین ترتیب او میتوانست از شغلش در دانشگاه استعفا بدهد و به صورت تمام وقت در منزل زیبای خود که آن را خانه آسمانی (Sky House)نامیده بودند روزها شعر بگوید و شبها داستان بنویسد. که نتیجه آن داستان زیبای "کلیسای جامع" بود که برنده جایزه پولیتزر شد.
زندگی، کار و سبک کارور در این سالها تغییری جدی کرد، دوره جدید زندگی او شرایط مطلوبی برای خلق آثار ارزشمندش فراهم کرده بود. خصوصاً در دو سه سال آخر عمر، در کمال تعجب میدید که علیرغم سالهای گذشته با هجوم بیوقفه شعر مواجه است. وی در جایی میگوید:«هیچ کس به اندازه خودم حیرتزده نبود، بیشتر از دو سال بود که شعری نگفته بودم، اما حالا در طول روز هر آن چه به ذهنم میرسد مینویسم و تا شب شعر نانوشتهای نمیگذارم و به خیالم، مغزم از هرچه شعر است خالی شده و با این خیال میخوابم. اما متعجبم فردا صبح وقتی بیدار میشوم دوباره با هجوم شعر مواجهم!» بدین ترتیب دو کتابشعر او به نامهای "جایی که رودخانه به دریا میپیوندد"، "راهی نو به آبشار" در سال 1987 در انگلستان به چاپ رسید.
و بالاخره ریموند کارور شاعر و نویسنده آمریکایی در دوم آگوست سال 1988 در اثر بیماری سرطان ریه درگذشت. بهترین شعر او که بسیار مورد علاقه خوانندگان قرار گرفت و شعر خداحافظی او با دوستدارانش بود به نام "عسل ناب" سه هفته پس از مرگش در نیویورکر به چاپ رسید.
در ایران داستانهای کوتاه این نویسنده در قالب کتابهایی ترجمه و منتشر شده است که از آن جملهاند:"پاکتها"، "راههای میانبر"، "وقتی از عشق حرف میزنیم"، "فاصله" و...
مریم سادات فاطمی معرفي کتاب نقد کتاب خريد کتاب دانلود کتاب زندگي نامه بيوگرافي