رمان کوتاه «قاچار قوچار» [Ghachar Ghochar] نوشته ویوِک شانبهاگ [Vivek Shanbhag] با ترجمه مرتضی ثقفیان توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شد.

قاچار قوچار [Ghachar Ghochar] ویوِک شانبهاگ [Vivek Shanbhag] ب

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، در داستان این‌کتاب، تقابل خانواده‌ای سنتی و بسته که فردگرایی و فردیت در آن جایی ندارد؛ با چالش‌های مدرنیته و جایگاه زنان متفاوت به تصویر کشیده می‌شود. این‌تقابل در حکم یک‌تعادل است که گویی با کوچک‌ترین تغییری متزلزل می‌شود. تصویری که نویسنده از این‌خانواده و تقابل‌هایش ارائه کرده، در واقع هندِ در راه رونق اقتصادی است که با معضلات اجتماعی همراه است؛ مشکلاتی مانند خشونت خانگی. عده‌ای این‌رمان را بهترین رمانِ هندی چاپ‌شده در دهه اخیر خوانده‌اند.

ویِوک شانبهاک متولد سال ۱۹۶۲ در کارناتاکای هندوستان است. او تا به حال، ۲ رمان، ۲ نمایشنامه و ۵ مجموعه‌داستان منتشر کرده است. زبانی که این‌نویسنده آثارش را با آن می‌نویسد، کاناده‌ای است که از زیرشاخه‌های زبان‌های دراویدی است و حدود ۴۰ میلیون نفر در جنوب غرب هند به آن تکلم می‌کنند. «قاچار قوچار» اولین کتاب این‌نویسنده است که به زبان انگلیسی ترجمه شده است.

خانواده سنتی مورد نظر در این‌داستان از خانه‌ای تنگ و تاریک و پر از مورچه به یک خانه ویلایی، یکی از مراحل گذاری است که این‌خانواده از سر می‌گذرانند. راوی داستان، مرد جوانی از اهالی همین‌خانواده است. او از خانه و خانواده به کافه‌ای پناه می‌برد که متعلق به دنیای قدیم است و پیشخدمتش باعث تسکین دردهایش می‌شود. از جایی به بعد، اعضای خانواده، معادلات و خواسته‌های خود را تغییر می‌دهند و وضعیت دیگری پیدا می‌کنند...

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

اگر یک دانه برنج از بشقاب آدم بیرون می‌افتاد، می‌دید که هنوز از سر سفره بلند نشده، مورچه‌ها به فکرِ بیرون بردن آن افتاده‌اند. اگر یکی از ما با لقمه‌ای به اتاق وسطی می‌رفت مورچه‌ها خرده‌هایی را که حتی روح ما هم از افتادن‌شان خبر نداشت از آنجا با خود می‌بردند. دورِ نقشی که فنجان‌های ما بر کف اتاق می‌انداخت جمع می‌شدند. هاونی که برای تهیه چاتنی از آن استفاده می‌شد خوب شسته نشده بود؟ مورچه‌ها. نارگیلی رنده شده بود و پوستش دقیقه‌ای روی زمین مانده بود؟ مورچه‌ها سر می‌رسیدند تا ترتیب ذره‌های باقی‌مانده را بدهند. سوخته‌های دور لبه ی تابه‌ی دوسا؟ به سرعت برق و باد _ مورچه‌ها.
آمّا وسواسِ شستنِ ظرف گرفته بود. بعد از تمام شدن آشپزی، بلافاصله آن‌ها را می‌سابید. من و مالاتی یاد گرفته بودیم که فنجان‌ها و بشقاب‌های‌مان را بلافاصله بعد از استفاده بشوئیم. حالا که فکرش را می‌کنم، می‌بینم احتمالا این‌کارها ربطی به تمیزی نداشت، بلکه بخشی از نبردِ آمّا با مورچه‌ها بود.
اما نبردی بود بی‌نتیجه. علی‌رغم تمام تلاش‌های ما برای دفع مورچه‌ها، یک سهل‌انگاری کوچک کافی بود که حمله‌ور شوند. به مجرد این‌که خیال می‌کردیم دست بالا را داریم، سر و کله آن‌ها در بعیدترین جاها پیدا می‌شد. یک بار که جعبه پرگارم را باز کردم، دیدم انبوهی مورچه در آن وول می‌خورند.

این‌کتاب با ۱۰۴ صفحه، شمارگان هزار و ۸۰۰ نسخه و قیمت ۲۳ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...