چیستا یثربی یک رمان و نمایشنامه‌ای با عنوان «اینجا نشسته‌ام و به تو نگاه می‌کنم» آماده چاپ دارد.

آوا- متولد 1379 به روایت چیستا یثربی

چیستا یثربی نویسنده و کارگردان تئاتر، با این توضیح که دو کتاب آماده انتشار دارد به هنرآنلاین گفت: یکی از این کتاب‌ها «آوا- متولد 1379» نام دارد که هر شب یک قسمت آن در کانال تلگرامم و اینستاگرام‌ بارگذاری می‌شود و تاکنون 140 قسمت آن نشر یافته است.

او درباره محتوای این کتاب 500 صفحه‌ای اظهار داشت: شخصیت اصلی رمان آوا نام دارد و متولد سال 1379 است. آوا 17 ساله می‌خواهد ازدواج کند و ناگهان زلزله می‌آید. این اثر سرنوشت چند نسل پیاپی زنان ایرانی است. داستان با زلزله کرمانشاه آغاز می‌شود و در ادامه به عقب برمی‌گردیم و با بخشی از تاریخ پنهان و هرگز بازگو نشده زنان کرد ایرانی، عراقی و سوری و دلاوری‌ها و سلحشوری‌های این زنان آشنایی پیدا می‌کنیم که سربلندی کشورشان را می‌خواهند. از 17 تا 23 سالگی، بخشی از عمرم برای پژوهش و تدریس در کردستان گذشت و این کتاب نتیجه تجربیات هم‌زیستی با کردها است.

یثربی با بیان این‌که کتاب دیگرم، نمایشنامه‌ای با عنوان «اینجا نشسته‌ام و به تو نگاه می‌کنم» است، ادامه داد: این متن سه پرسوناژ دارد و درباره سه عضو یک خانواده است که در دوران قرنطیه مجبور هستند با هم باشند؛ در حالی که قبل از این شرایط به دلیل زمان کاری اصلا همدیگر را نمی‌دیدند. برای نخستین بار با هم مواجه می‌شوند و می‌فهمند نفرت‌ها و علایقی که به هم داشتن چقدر واقعی بوده است.

به گفته او، ناشر این دو کتاب به احتمال زیاد انتشارات قطره است که تاکنون 43 کتاب او را به چاپ رسانده.

یثربی اضافه کرد: به تازگی نسخه صوتی دو رمان «شیدا و صوفی» و «خواب گل سرخ» با همکاری نشر قطره و انتشارات نوین کتاب گویا با صدای شهین نجف‌زاده منتشر شده است.

او که این روزها کلاس آنلاین نیمه رایگان «اسطوره‌شناسی» دارد، تصریح کرد: فضای مجازی دنیای جدیدی برایم ایجاد کرد و به شدت ارتباط با مخاطبانم را گسترش داد. در واقع ارتباطم با مردم ده‌ها برابر شده است. اما این فضا بدی‌هایی هم دارد و لطمه‌های زیادی هم به ادبیات فاخر وارد کرده است. بسیاری به اسم نویسنده در شبکه‌های مجازی فعالیت دارند که به جای قصه، متون زرد و یا نامناسبی را از نظر محتوا و کیفیت تولید می‌کنند و به اسم ادبیات در اختیار مردم می‌گذارند؛ متاسفانه با این کار بسیاری از علاقه‌مندان به کتاب‌خوانی را هم از مطالعه زده می‌کنند.

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...